به گزارش خبرنگار مهر، شب گذشته ساختمان کارگاه هنر با مدیریت سیدشجاعالدین شهابی فرزند هنرمند پیشکسوت عرصه مجسمهسازی کشور یعنی شهابالدین شهابی به یک پیمانکار ساختمانی تحویل داده شد تا برجی دیگر به برجهای تهران اضافه شده و ساختمانی با قدمت 60 ساله از بین برود.
کارگاه هنر یکی از ساختمانهای قدیمی هنری شهر تهران است که قدمتی بیش از 58 سال دارد و متعلق به خاندان شهابی است. شهابیها سه نسل است که این مکان هنری که روزگاری نه چندان دور اساتیدی چون زندهیاد پرویز مشکاتیان، شهلا حبیبی، یدالله کابلی، شجاعالدین شهابی، یونس فیاض، جعفر نگارنده، حمید شانس، منصور دولو و بسیاری دیگر از بزرگان هنر در آن تدریس میکردند، اداره میکنند ولی دیگر امکان این کار را ندارند و ساختمان را فروختند.
سیدشجاعالدین شهابی، هنرمند نقاش و مدیر فعلی کارگاه هنر به خبرنگار مهر گفت: ساختمان فعلی ما بعد از حدود 60 سال کار در عرصه هنر از بین رفت و من مجبور شدم که چند کوچه بالاتر ساختمانی را اجاره کنم و کلاسهای خود را به آنجا منتقل کردیم.
وی با اظهار تاسف از تخریب قریبالوقوع این ساختمان افزود: کار هنری کار اقتصادی نیست. کسی که میخواهد پولدار شود بزرگترین اشتباهش این است که وارد عرصه هنر شود. کار هنری یک عشق خاص میطلبد که مانند من از ساعت 8 صبح تا 11 شب به کارگاه هنر بیاید و کار هنری بکند.
شهابی مشکل خانوادگی را باعث از بین رفتن این مکان هنری شد و بیان کرد: پدرم آنقدر خسته بود که حتی به مراسم خداحافظی با ساختمان کارگاه هنر هم نیامد. خواهران و برادران من تصمیم به فروش این ساختمان گرفتند و تمام اصرار و درخواستهای من هم بینتیجه بود.
وی در مورد سبقه تاریخی این ساختمان توضیح داد: وقتی که پدربزرگم در سال 1334 بازنشست شد این ساختمان را خریداری کرد و در آن به نقاشی کشیدن مشغول شد و جمعی از هنرمندان را گردهم آورد و شاگردان زیادی تربیت کرد.
مدیر کارگاه هنر ادامه داد: سال 1358 پدرم از آمریکا به ایران بازگشت و همزمان با فوت پدربزرگم این ساختمان را از ورثه خرید و به مکانی هنری تبدیل کرد. حتی در آن زمان انتشاراتی را در این مکان راهاندازی کرد که در آن زمان 21 جلد کتاب مرجع هنری هم تالیف و به انتشار رساند.
این هنرمند نقاش کارگاه هنر را اولین گالری تاسیس شده بعد از انقلاب دانست و گفت: سال 67 بود که وزارت فرهنگ و آموزش تاسیس شد و پدرم تصمیم گرفت که موسیقی را از تجسمی جدا کرده و آموزش موسیقی را تعطیل کردند زیرا به قول پدرم موسیقی تخصص ما نیست.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا گالری کارگاه هنر در این سالها کمرنگتر از آنچه که بود، شد؟ گفت: در زمان آقای شالویی تصمیمی گرفته شد که برای هر نمایشگاه مجوز جداگانه بگیریم که این کار پدرم را ناراحت کرد و میگفت که اگر به ما اعتماد ندارید که نمیتوان کار کرد. به همینخاطر کمکم گالری را نیز تعطیل کردیم و به آموزش تخصصی هنر روی آوردیم.
فرزند شهابالدین شهابی در مورد زمانبندی روند تعطیلی ساختمان اصلی کارگاه هنر توضیح داد: پدرم سال 84 میخواست اینجا را بفروشد که من با چنگ و دندان آن را حفظ کردم و بر حفظ اینجا اصرار کردم که این اصرار تا به امروز جواب داد ولی دیگر نتوانستم و مجبور به فروش اینجا شدم تا برادران و خواهرانم به پول برسند و ماشینهای چند صد میلیونی سوار شوند.
وی در مورد امکانات موجود در این ساختمان گفت: ما برخی امکانات و وسایلی را در اختیار داریم که حتی دانشگاههای تهران هم آنها را ندارند. به عنوان مثال ما بزرگترین کوره سفال ایران را از روسیه خریدیم که اکنون نیز در کارگاه هنر است که نمیدانم بعد از تخریب آن را به کجا منتقل کنم؟
این هنرمند در مورد مراجعهاش به ارگانهای دولتی بیان کرد: وزارت ارشاد در این سالها که جایی برای مراجعه نداشت. به سازمان میراث فرهنگی رفتم آنها گفتند که ساختمان زیر 100 سال برای ما اهمیت ندارد.
وی از مراجعهاش به شهرداری تهران خبر داد و گفت: به شهرداری گفتم که این ساختمان را بخرد و من هم تمام آثار و مجسمههای پدرم و آثار پدربزرگم که شاگرد کمالالملک بود و میلیاردها قیمت دارند به آنها اهدا خواهم کرد تا در همین ساختمان موزهای راهاندازی کنند و من هم تا هروقت که بخواهند مجانی برای آنها کار خواهم کرد ولی آنقدر از این اتاق به آن اتاق کردند که کار را رها کردم. سازمان زیباسازی یکی از عجیبترین سازمانهایی است که تاکنون دیدهام.
سیدشجاعالدین شهابی در پایان گفت: با تمام اینها بالاخره کاری که نباید میشد شد و ساختمانی که بند بند آن و آجر به آجرش با هنر عجین است خراب خواهد شد ولی ما سعی کردیم که شاکله آموزشی آن را حفظ کنیم تا آنجا که در روز خداحافظی با ساختمان نیز در هر سه طبقه شاهد اجرای پرفورمنسها و ویدئوآرتهایی هستیم که شاگردان و اساتید کارگاه هنر به راه انداختهاند.
در روز خداحافظی با ساختمان اصلی کارگاه هنر سید محمد بهشتی، رضا یاراحمدی، جمشید بایرامی، الهام اشرفی، رافی داویتان، بهمن نیکدل، نادر فاطمی و جمعی دیگر از هنرمندان و اساتید هنرهای تجسمی جمع شدند و با این ساختمان خداحافظی کردند.
در روز وداع تلخ با این مرکز هنری قدیمی تهران آریا فرنجنژاد پرفورمنس “لذتش را ببر”، شبنم هومان پرفورمنس “بالها و تهویه هنری”، غزاله ساکتی اینستالیشن “دیدن برای دیده شدن”، غزال علییاری اینستالیشن “پیاز”، سرور جیرسرایی پرفورمنس “ایران و تنم”، آزاده سرجوقیان پرفورمنس “فروخته شد”، جاوید رضایی اینستالیشن “بادکنکهای رنگی” و بهراد بهمنش پرفورمنس “15 ثانیه استقامت” را اجرا کردند و سایر هنرمندان نیز بر دیوارهایی که تا چند روز آینده ویران خواهند شد نقاشی کشیدند.