باستان شناسی یکی از مهمترین ارکان میراث فرهنگی است؛ به همین علت است که برخی باستانشناسان در شرایط فعلی استقلال نسبی باستان شناسی از دولت و میراث فرهنگی را برای بقای آن پیشنهاد میکنند. چرا که کمبود بودجههای پژوهشی و طرح های عمرانی، فعالیتهای باستانشناسی را در حد سالهای جنگ تحمیلی پایین آورده است.
مدیران سیاسی در میراث فرهنگی عموما شناختی کارشناسانه از مسائل مجموعه تحت مدیریتشان ندارند و از صدمات جبران ناپذیر کمبود بودجه در مجموعه دولت و حاکمیت بازنمایی و اطلاع رسانی نمیکنند. بهعنوان مثال، در شرایطی که مناطق مختلف ایران حتی بررسی و شناسایی نشده اند بیم آن می رود که در اثر توسعه تک بعدی آثار پیش از آنکه شناسایی و یا زیر چتر حمایتی ثبت ملی قرار بگیرند برای همیشه از بین بروند.
در این شرایط اگر باستانشناسی و باستانشناسان هم با محدودیتهایی برای فعالیت مواجه شوند، که شدهاند و همچنان نومیدانه و بدون خلاقیت ادامه دهند، بیم نابودی سرمایههای برگشت ناپذیر فرهنگی یعنی همان آثار باستانی دوچندان میشود. هراسی که جدی است و هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
در این مصاحبه سعی شده به بررسی راههای برونرفت و چگونگی بقای باستانشناسی مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. بههمین دلیل پای صحبت عمران گاراژیان، باستانشناس و مدرس دانشگاه نشستیم. چراکه او به شرایط نابرابر توسعه تاکید دارد و شیوههای مختلفی چون باستانشناسی معاصر را به گود میطلبد. بهگفته گاراژیان، باستانشناسی معاصر یکی از روشهایی است که نیاز به مجوز ندارد و دامنه فعالیت باستانشناسی بدون آنکه نگران از تخصیص بودجه باشد بسیار بالا است.
درشرایطی که باستانشناسان از یک سو، بودجهای برای فعالیتهای باستانشناسی ندارند و از طرف دیگر، کارشناسان میراث فرهنگی از کاهش بودجه و اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس از افزایش آن سخن میگویند، باستانشناسی معاصر یا همان باستان شناسیهای گذشته نزدیک بوسیله شما مورد تاکید قرار گرفته در این مورد توضیح میدهید. برخی از همکاران شما حتی عنوان باستانشناسی معاصر را متناقض نما ارزیابی میکنند و می پرسند “باستان شناسی چگونه ممکن است معاصر باشد!” با عنوان پارادوکسیکالی که دارد چقدر میتواند راهگشای فعالیتهای این حوزه باشد؟
باستان شناسی در ایران رشته ای وارداتی است که با تجدد وارد شد. بصورتی بخشی دولتی و زیر نظر مستقیم دولت های اداره می شود. دولت ها اضافه بر بودجه از نظز مجوز نیز فعالیت های باستان شناسی را کنترل و نظارت مستقیم میکنند. باستانشناسی از معدود رشتههای دانشگاهی است که انجام فعالیت علمی ـ پژوهشی در آن صرفا زیر نظر دولت است و با بودجههای دولتی انجام میشود. در سالهای پس از جنگ آموزش این رشته در دانشگاههای مانند دانشگاه آزاد اسلامی انجام شد و در دهه گذشته در آموزشگاه های غیر انتفاعی نیز انجام می شود. منظور این است که بخش های آموزشی آن تا حدودی توانسته اند با بودجه های و صرف هزینه های مردمی انجام شوند. حال بخشهای آموزشی با کیفیت پایین توسعه یافته اند بدون اینکه متناسب با زمان معاصر و جامعه ایران باشند. دانش آموخته های این رشته در آینده نزدیک با مشکلات عدیده مواجه خواهند شد و سبب اصلی آن انحصار دولت و ساخت و بافت سنتی آموزش ها با کفیت پایین است.
چرا برخی همکاران من ممکن است عنوان باستانشناسی معاصر را متناقض بدانند به تاریخچه این رشته در ایران باز میگردد. باستانشناسی در ایران مکمل تاریخ دانسته میشود یعنی برداشت این بوده که باستانشناسی تنها پیش از تاریخ است. روشهایی است که که در نوبد منابع مکتوب و برای مطالعه گذشته دور بکار گرفته می شود. در سال های دهه 70 میلادی که اتفاقا شرایط اقتصادی مشابه این روزهای ایران در دنیای غرب خصوصا امریکای شمالی تجربه می شد. همانند این سال ها در کشور ما بودجه های باستان شناسی و پروژه های آن قطع شد و همکاران ما در آن سال ها با استفاده از روش های باستان شناسی در جامعه معاصر به انجام پژوهش های کاربردی پرداختند که زمینه جدیدی را در باستان شناسی پدید آورد آن زمینه باستان شناسی معاصر یا گذشته نزدیک خوانده شد. در کنار و پیش از این باستان شناسی باستان شناسی گذشته دور وجود داشت و دارد و تناقض هم ندارد. روش های باستان شناسی که بیشتر متکی به کسب اطلاعات در مورد رفتار های انسانی از مواد بجا مانده از انسان ها است در جامعه معاصر و برای حل مسائل جامعه معاصر هم بکار گرفته شد و باستانشناسیهایی را پدید آورد که باستان شناسی معاصر یا گذشته نزدیک در تکمیل باستان شناسی گذشته دور خوانده می شوند.
حال چرا در این شرایط این نسخه را برای برون رفت از شرایط می پیچید؟
ببینید من شرایط کنونی کشور را با شرایطی که در تاریخچه باستان شناسی در دیگر کشورهاست مقایسه میکنم و بعد میسنجم. میخواهم بدانم همکاران ما در شرایط مشابه چه راهکاری برای بقای خود پیش گرفته اند. تجربه موفق را پیشنهاد میکنم. به انبوه دانشآموختههای دانشگاه ها اشاره کردم. آنها باید بتوانند زندگی کنند باید بتوانند امرار معاش کنند اگر نتوانند از این رشته میروند. پس اکنون زمان پیشنهاد راهکار است. محدودیت دیگری که برای انبوه دانش آموختهها در باستانشناسی وجود دارد مجوزها و انحصارهایی است که دولت بانی آن است در مورد گذشته دور این نظارتها و مجوز ها توجیه دارد چراکه دانش آموختههای کم تجربه ممکن است موجب تخریب آثار شوند اما باید برای کسانی که آموزش دیدهاند راهکاری جست. باید خلاقیتشان و نیروی جوانیشان را راهنمایی کرد. خوب درا ین شرایط است که پیشنهاد ام را تکمیل می کنم. اگر انبوه فارغ التحصیلان حداقل روش های باستان شناسی را بدانند. و دیدگاههای متعصبانه را کنار بگذارند می توانند در بخش مختلف دولتی و غیر دولتی پروژه های باستان شناسی گذشته نردیک انجام دهند. پژوهشهایی که کاربردی است و طبق قانون مجوز هم نمیخواهند.
طبق قانون عتیقات اثری عتیقه قلمداد میشود که حداقل 100 سال از قدمت آن گذشته باشد. در واقع یک مسئله مهم اداری و اجرایی مهم که باستانشناسی معاصر در ایران دارد و لازم است محققان جوان به آن توجه کنند مباحث مربوط به باستانشناسی معاصر است. این روش باستانشناسی بهدلیل آنکه نیازمند مجوز نیست، میتواند دامنه فعالیتهای باستانشناسانی را که در این حوزه کار میکنند بسیار بازتر کند.
اما همانطور که میدانید باستانشناسان گرایشی به این شیوه ندارند. و ترجیح میدهند بیکار باشند اما گذشتههای دور را بررسی کنند. چرا؟
دقیقن همینطور است. دلیل اینکه گرایشی به این نوع فعالیت ندارند هم بسیار واضح است چون باستانشناسی معاصر را فعالیت باستانشناسی نمیدانند. اما اگر نگاهی واقعبینانه به موضوع داشته باشیم میتوانیم از این زاویه به مسئله نگاه کنیم. باستانشناسی ایران اگر دارای روش و خودباوری باشد بههردلیلی چون محدودیت بودجه تحت فشار قرار گیرد یا اینکه به دلیل کنترلهای قانونی و مجوز حاکمیت دچار موانع مختلف شود میتواند با دستیابی به باستانشناسی معاصر برونرفتی برای ادامه فعالیت پیدا کند. تکثر فعالیتهای معاصر نهتنها مجوز نمیخواد بلکه میتواند از حمایت نهادهای مختلف بهرهمند شود. این درحالی است که فعالیتهای باستانشناسی معاصر از رکنی مهم برخوردار است که دیگر شیوهها خالی از آن هستند. اگر فعالیتهای غیر استاندارد یک باستانشناس سنتی موجب تخریب آثار شود در باستانشناسی معاصر تخریب اثر معنایی ندارد.
در اینصورت مباحث مربوط به نظارت بر عهده چه ارگان و نهادی است؟
نظارتها از طرف مجریان، بودجه دهندگان و بخش حمایتی بوجود میآید. اما بهنظر من این موضوع نقطه عطفی برای باستانشناسان است که آزادی عمل داشته باشند. بتوانند از آنچه آموختهاند برای امرار معاششان بهره ببرند. این همه پروژههای دولتی و غیردولتی در حوزههای مختلف عمران، جاده، راه و سدسازی انجام میگیرد. اما هیچ باستانشناسی در آن دخالت ندارند. چه اشکالی دارد که 10 باستانشناس با شهرداری یا با نهادهای دیگر همکاری کند.
اما این نگرانی همچنان وجود دارد که ممکن است باستانشناسان بهدلیل حمایتهای که از سوی نهادهای مختلف میشوند به منافع ارگانها بیشتر توجه کنند تا میراث. به این دغدغه چطور نگاه میکنید؟
هیچ اشکالی ندارد منافع آن ارگان را تامین کنند. همکاران من حتما باید چنین کنند آنها با روش هایی که می دانند در راستای حل مسائل جامعه ایران می توانند کار کنند. در این صورت آنها با آثار باستانی کاری ندارند. باستان شناسانی هستند که برای جامعه معاصر کار می کنند. مثلا اگر چند باستان شناس با تخصص باستان شناسی جنایی با پلیس جنایی کار کنند مشکلی برای میراث فرهنگی آثار باستانی یا باستان شناسی پدید میآید؟ البته که نه؛ باستان شناسی نوین بسیار فراتر از کار کردن تنها منحصر در میراث فرهنگی است. اگر همکاران من با ارگان ها دیگر کار می کنند و از روش های باستان شناسی بهره خلاقانه می برند منافع آن ارگان و مردم را تامین می کنند هیچ تداخلی با منافع دولتی و باستانشناسی گذشته دور ندارد. به عبارتی دیگر این شاخهای که از بدنه جدا میشود بدون آنکه بخواهد فشاری وارد کند به فعالیت میپردازد.
مثل اتفاقی که در رشتههای مختلف افتاده میتوان در باستانشناسی هم شاهد بود. چطور میتوانیم تاریخ معاصر داشته باشیم اما باستانشناسی معاصر نه. درحالی که باستانشناسی معاصر با روشها و شیوههای خودش را بهراحتی میتوان بهاجرا گذاشت چراکه زمینههای آن در جامعه ما وجود دارد. ما میتوانیم در مناطق جنگ زده بهطور تخصصی و از طریق کاوشهای باستانشناسی شهدا را بیرون بیاوریم. اما معضلی که با آن مواجهیم اینست که نمیتوانیم از کوبیدن بر طبل نخستینها و اولینهای باستانشناسی رها شویم و این موضوع چنان باستانشناسان را زمینگیر کرده که تصور میکنند گذشته نزدیک حوزهای جایی برای مطالعه ندارد.
مثالهای مختلفی در اینباره میتوان آورد؛ در جایی مثل ارگ بم اصولن علاقمند ندارد چون مربوط به زمانهای متاخر مربوط است. چرا ما اینقدر درباره مشروطیت و اصلاحات ارضی صحبت میکنیم مگر اینها مسائل جامعه ما نیستند که بهطور بنیادی ساختارهای جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند؟ اما چرا نمیتوانیم درحوزه اصلاحات ارضی فعالیت باستانشناسی داشته باشیم؟ چگونه وقتی یک سنت دیرپای 7 و 8 هزار ساله جوامع کشاورزی با ساختار مدیریتی وجود داشته و این جوامع تنهابا اصلاحات ارضی دگرگون شده و چرا نمیتوان به آن پرداخت. درحالی که ما میدانیم، اصلاحات ارضی در راستای کنترل کردن خانهای گوناگون انجام شده و آن ساختار کشاورزی 6 هزار سال قبل از میلاد بهصورت متمرکز در بیشترین قسمتهای ایران وجود داشته، ولی امروزه بههیچ وجه به آن نمیپردازیم.
مسائل بسیاری در مناطق گوناگون وجود دارند که با باستانشناسی و روشهای مختلف آن قابل مطالعهاند. درواقع اینها موضوعاتی هستند که میتوان از مواد فرهنگی خوانش بدست آورد. اما ما راه را بر خود میبندیم و معیار را بر نخستین و اولینها گذاشتهایم. نکته جالب اینجاست، خانسالارهای تل باکون فارس خیلی مورد علاقه باستانشناسان هستند اما خانسالارهایی که بسیار معنی دار بهوسیله رژیم گذشته تکه تکه شد قابل مطالعه با دیدگاه باستانشناسی نیست؟ درحالیکه پیشینه ای بسیار دیرپا در جامعه ایران دارند. اما مهمترین نکتهای که همچنان نقطه قوت این شیوه محسوب میشود نیازمند مجوز طبق قانون عتیقات نیست. و چون نیازمند مجوز نیست نیاز به کسب بودجه و مجوز از سازمان میراثفرهنگی ندارد.
بهنظر شما واکنش سازمان میراثفرهنگی نسبت به این اتفاق چگونه است؟
فکر نمیکنم واکنشی نشان دهد. حتی اگر بهخاطر انحصاری که دارد واکنش از خود نشان دهد به لحاظ قانونی اقدامی نمیتواند داشته باشد با اینحال باستانشناسان همچنان انحصار سازمان میراثفرهنگی را بهرسمیت میشناسند اما طبق قانون این باستانشناسی معاصر بیرون از انحصار سازمان میراثفرهنگی است. من به عنوان یک باستانشناس معاصر خرسند میشوم که سازمان میراثفرهنگی به مجلس فشار وارد کند در این خصوص قانون وضع کند.
به نظر شما اگر باستانشناسی معاصر ابعاد گستردهای بگیرد چقدر میتواند با توسعه پایدار همراه باشد بدون آنکه خطری محوطههای باستانی را تهدید کند؟
اول یک نکنه را روشن کنیم این گرایش باستان شناسی ارتباطی با محوطه های باستانی ندارد. در باره جامعه معاصر و مسائل مشکلات آن کار میکند . برای حل معضلات لاینحل جامعه معاصر با روش های باستان شناسی کار دارد. محوطه ها میراث فرهنگی و باستان شناسی که به این موضوعات می پردازد جای خود را دارد و کار خود را می کند و این کار خود را می کند. این توسعه ای در باستان شناسی است.
ببیندید باستان نشاسی ما از محدودیت ها و انحصار ها بسیاری رنج می برد. اینها ما و باستان شناسی مان را زمین گیر کرده. توسعه در هر رشتهای مطلوب است در باستان شناسی هم به همین صورت این در اصل توسعه باستان شناسی از گذشته دور به گذشته نزدیک است. با کاربردهای جدیدی برای یک رشته ما در اصل با توسعه همراه می شویم. توسعه پایدار به نظر بنده بیشتر با باستان شناسی گذشته دور متناسب است. باستان شناسان گذشته دور هستند که برای همه بخش ها می توانند راه رفته را بکاوند. تجربه های موفق را دوباره بازگویند و تجربه های منتهی به شکست را دقیقا نشان دهند. متاسفانه دست اندر کاران توسعه در کشور ما تک بعدی نگر هستند. می توان گفت خود بین هستند. تصورشان براین است که فقط نسخه مد نظر انها از توسعه که عموما هم وارداتی و بومی نشده است. مطلوب است. در صورتی که بومی کردن واردات در زمینه توسعه حتی نیازمند دانشتن بومیت های فرهنگی است که از باستان شناسی گذشته دور می آید. بگذریم که باستان شناسی گذشته دور و گذشته نزدیک با هم میتوانند آسیب شناسی توسعه را انجام دهند که خود بحث دیگری است و در جای دیگر به آن می توان پرداخت.
در آخر، آیا تا بحال باستانشناسی معاصر یا همان گذشته نزدیگ را بجایی مثلا دانشگاه با موسسه آموزشی پیشنهاد دادهاید؟
بله البته پیشنهاد کرده ایم. کارشناسی ارشد تحت عنوان ” باستان شناسی معاصر” را در سال 1387 به دو دانشگاه عمده که باستان شناسی دارند پیشنهاد کردیم. هم دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر و هم دانشگاه تربیت مدرس به عنوان دانشگاهی که تنها تحصیلات تکمیلی دارد. هر دو دانشگاه جواب رد دادند. جالب است بدانید در دانشگاه تهران معاونت آموزشی در آن زمان بسیار استقبال کردند و گروه اموزشی و دانشکده به آن پاسخ منفی داداند. یادم نمی ورد اول نکته رئیس گروه دانشگاه تربیت مدرس تناقضی بود که شما اشاره نمودید یعنی می گفتند اند “عنوان پیشنهادی تناقض دارد”. من فکر میکنم ارزیابی این گروهها تناقض داشت و دارد و شرایط موجود باستان شناسی در ایران توسعه نیافتگی و حتی بازماندن آن از تحولات جهانی نتیجه این ارزیابی های تناقض امیز است. در طول دها سال گذشته عموما در زمینه باستان شناسی و آموزش ان بجای توسعه رجعت به گذشته صورت گرفته و امیدهای بسیاری به یاس بدل شده است. امید است هم سازمان میراث فرهنگی به عوان بدنه اجرایی و هم گروه اموزشی که امروزه تعدادشان از نظر کمی افزایش یافته کیفیت و توسعه را نیز در دستور کار قرار دهند. شرایط موجود اوضاع وخیمی را نشان مید هد که موجب ناامیدی جوانان شده و من به آنها کاملا حق می دهم. گویی گروه محدودی تنها مناقع خودشان ار در نظر می گیرند بودن اینکه حتی همان منافع را در بلند مدت در نظر داشته باشند.