ایرانگرد نیوز

پاسداشت حریم واژگان، تکریم فردوسی است

۲۵ اردیبهشت ماه، بهانه‌ای است برای گرامیداشت نام و آوازه «حکیم ابوالقاسم فردوسی»، کسی که واژگان پارسی مدیون اندیشه و قلم او است.

تاریخ این مرز و بوم همواره مملو از تفکر و درایت فرهیختگانی است که نه تنها زمان خویش، بلکه تمام دوران پس از خود را وامدار اندیشه‌ و همت بلند خود کرده‌اند.

در این بین، نام بلند آوازه حکیم ابوالقاسم فردوسی جایگاه ویژه و بی‌بدیلی دارد؛ حکیمی که «زبان» این دیار کهن مدیون و مرهون تلاش و همت گران‌سنگ اوست.

او که «زبان فارسی» را جان دوباره داد و با حماسه‌سرایی بی‌مانندش نه فقط ایران، که جهانی را به حیرت، وا‌داشت.
از همین روست که ۲۵ اردیبهشت ماه سالروز بزرگداشت این حکیم نامی بوده و در واقع یک روز حماسی برای تاریخ ایران زمین محسوب می‌شود.
حکیم فردوسی متولد سال ۳۱۹ شمسی در روستای پاژ از توابع طبران طوس خراسان بود، که نه تنها شاعر، بلکه در واقع سخن‌سرای ایرانی و سراینده «شاهنامه» بعنوان شاهکار ملی ایران است.

او در حقیقت با عمری که در نگارش این شاهکار ملی صرف کرد، احیاگر زبان پارسی شد و آوازه جهانی یافت.

و حال روز بزرگداشت این شاعر حکیم، غنیمت فرصتی برای تکریم زبان اصیل ایرانی است چرا که با پیشرفت تکنولوژی و گسترش فضای مجازی، سهل‌انگاری در بحث نگارش واژگان و جملات فارسی رواج یافته که گاها منجر به تغییر ظاهری و حتی معنایی واژگان اصیل می‌شود.
لذا بر تک تک ما فرض است که در راستای حفظ و حراست از «زبان فارسی» که احیای آن مرهون زحمات سی ساله فردوسی در قالب پنجاه هزار بیت حماسی است، تلاشی بی‌وقفه داشته باشیم.

در حقیقت شاهنامه فردوسی بر اثر نفوذ قابل توجهی که بین طبقات مختلف داشته است، نه تنها در قرن پنجم هجری بلکه در تمام دوره‌های تاریخی، و تاکنون نیز مرجع مهمی برای شاعران حماسه‌گوی ایرانی محسوب می‌شود.
پس با این وصف بر‌ماست که در نوشتار و گفتار و محاوره تا حد امکان، نسبت به پاسداشت حریم واژگان همت گماریم چرا که این مهم‌ترین کار در راستای تکریم حماسه آفرینی فردوسی و اثر ماندگار «شاهنامه» است.

روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

ندانی که ایران نشست منست / جهان سر به سر زیر دست منست
همه یکدلانند یـزدان شناس / بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شــود / کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد / در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم / جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم / بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
چنین گفت موبد که مرد بنام / بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار / چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار

خروج از نسخه موبایل