در سالهای اخیر سینمای ایران دستخوش رکود و بحران در تولید فیلم هایی شد که به سختی توانستند مخاطبانی را که زمانی در دهه های 40، 50 و حتی 60 در مقابل سینماها صف می بستند، دوباره به سالن های سینمایی جذب کنند. در این گزارش مردم از علاقه خود به سینما و فیلم های ایرانی سخن گفتهاند.
فیلم های خارجی یکی از علایق مشترک اکثر مردم حاضر در این گفتگو بود. در این گزارش مردم از تاریخ آخرین زمانی که به سینما رفته اند، فیلم های مورد علاقه و یا ترجیح آنها بین فیلم های ایرانی و خارجی صحبت کردهاند.
ماهایا پطروسیان را در یک نشست می بینم، هرچند تمایلی به سخن گفتن درباره سینما ندارد و درباره دلیل این بی تمایلی می گوید: اکثر صحبت ها تکراری شده است و من الان حرفی درباره سینما ندارم. تنها می توانم منتظر اتفاقات خوب و مثبت باشم.
من هیچ نظری درباره سینما و تلویزیون و فیلم ندارم از دوستم بپرسید
جلوی یکی از محلهسراهای شهرداری دو نفر ایستاده اند. دستگاه ضبط صدا را در می آورم و جلوی آن یکی که جوانتر است می گیرم. هنوز حرفی نزده ام که می گوید از من نپرسید. می گویم من که هنوز چیزی نپرسیده ام و بعد سوالم را درباره سینما و فیلم مطح می کنم. می گوید: خب همین دیگر. من هیچ نظری درباره سینما و تلویزیون و فیلم و ندارم. از دوستم بپرسید.
کارمند شهرداری است و در این سوال و جواب ها توضیح می دهد که روزی 13 ساعت کار می کند و بعد وقتی ساعت 11 شب به خانه می رسد دیگر وقتی برای فیلم دیدن و تفریح کردن ندارد. سینما را هم که چند سالی هست نرفته و اصلا یادش نمی آِید آخرین بار برای چه فیلمی و چند سال پیش به سینما رفته است. آنقدر عجله دارد که تنها می فهمم 31 سال دارد.
به مرد دیگری بر می خورم تقریبا میانسال است. “افتضاح” اولین کلمه ای است که درباره سینمای ایران می گوید و اینکه آخرین بار “اخراجی ها3” را در سینما دیده و حالا تنها فیلم های ماورایی خارجی شبکه 4 سیما را دوست دارد. درباره خودش تنها یک توضیح را می دهد و آن اینکه من خود فیلمسازم.
خانه هنرندان مقصد دیگری برای گرفتن گزارشی است که مدنظر دارم. در پارک خانه هنرمندان جمعی از دختران و پسران با تیپ های هنری این سو و آن سو نشسته یا در حرکت هستند. به سراغ دو نفر از آنها می روم. لیلا معتقد است: کارهای بهتر سینمای ایران در سالهای اخیر کمتر شده است. این دانشجوی کارشناسی ارشد نقاشی از “چیزهایی هست که نمی دانید” به عنوان آخرین فیلمی که در سینما دیده است نام می برد و می گوید: فیلم های خارجی را بیشتر می بینم و آخرین آنها “آرتیست” بود.
آزاده دختر دیگری است که نظرش را جویا میشوم. او کارشناسی ارشد طراحی صنعتی است و فیلم های خارجی را بیشتر دوست دارد. با این حال فیلم های “دهلیز”، “گذشته”، “هیس! دخترها فریاد نمی زنند” را دیده است و درباره “هیس…” می گوید: اگرچه این فیلم خوب بود اما می توانست خیلی بهتر باشد. می گویم پس سینما زیاد می روی، می گوید: نه این اواخر فیلم ها را پیگیری کرده ام.
کمی آن طرف تر زوج جوانی روی نیمکت نشسته اند. سارا کاردانی معماری است و فیلم های ترسناک را دوست دارد و می گوید: این فیلم ها که در ایران پیدا نمی شوند. آخرین فیلم خارجی که دیدم سه روز پیش بود و یادم نمی آید اسمش چه بود. به گفته خودش آخرین بار هم که سینما رفته دو هفته پیش بوده که فیلم “دهلیز” را دیده است.
بهترین فیلمی که من در سینمای ایران دیدم “مارمولک” بود
همسرش آرش هم که بعد از حدود 7 یا 8 سال برای دیدن فیلم “دهلیز” و به اجبار همسر خود به سینما رفته از آن ناراضی بود و می گوید: بهترین فیلمی که من در سینمای ایران دیدم “مارمولک” بود، فقط هم در آن پرویز پرستویی را قبول دارم و از بازیگران قبل از انقلاب هم بهروز وثوقی را می پسندم. غیر از “مارمولک” دیگر فیلم های ایرانی را دوست ندارم.
مریم بهروزی هم که فوق دیپلم روابط عمومی دارد، فرد دیگری است که به سراغاش میروم و وقتی سؤال را میپرسم، می گوید: آخرین بار که سینما رفتم حدود دو ماه پیش و برای فیلم “هیس…” بود و آخرین فیلم خارجی که دیدم “گذشته” بود.
از پیرمردی با حدود 60 سال سن در این باره می پرسم. احمد مسگری نام دارد و راننده تاکسی است. می گوید: خیلی وقت است که سینما نرفتم شاید چیزی در حدود 40 سال می شود. فیلم ها را در خانه نگاه می کنم و دیگر سن و سالی از من گذشته است. درباره سبک فیلم های مورد علاقه اش می گوید: بیشتر فیلم های بزن بزن را می بینم و کشتی کج ها را دوست دارم. سریال های ماهواره ای را هم اسم نمی برد اما می گوید که همان هایی را که الان پخش می شوند، می بیند. با این حال فیلم های قدیمی را با افرادی مثل فردین و بهمن مفید به یاد می آورد و معتقد است که خیلی بهتر از این هنرپیشه های جدید هستند.
هر چند شاید با یک نگاه ظاهری بتوان حدس زد که مردها و زن های میانسال کمتر به سینما بروند اما بازخوردهایی که از توجه آنها از فیلم ها می بینم گاه بسیار جالب توجه است. پیرمردی که در ایستگاه اتوبوس نشسته نمونه دیگری از کسانی است که حتی به خاطرش نمی آید 10 سال یا 20 یا 30 سال پیش به سینما رفته است یا نه؟ می گوید: در جوانی امکان دارد رفته باشم اما الان چیزی در ذهنم نیست. ماهواره ندارد و فیلم و سریال ها و حتی کارتون هایی را که تلویزیون پخش می کند، می بیند.
مریم عرفانی خانه دار است و 45 سال دارد. آخرین باری که به سینما رفته به دو هفته پیش مربوط می شود و فیلم “هیس…” را دیده است. درباره رضایتش از فیلم ها می پرسم که می گوید: چون فیلم ها را با فرزندانم انتخاب می کنیم و بعد می رویم معمولا راضی هستم. بیشتر فیلم های خارجی را دوست دارد و معتقد است این فیلم ها مسایل جدیدی را برای کسانی که با فرهنگشان آشنا نیستند، مطرح می کنتد.
تابحال یک بار هم به سینما نرفته ام
با وجود این همه آدم در شهر تهران، انتخاب کسانی که بتوانند نمونه مناسبی برای این گزارش باشند سخت است. به یک میوه فروشی وارد می شوم. پسر جوانی پشت صندوق نشسته است. وقتی می گوید در عمرم تابحال یک بار هم به سینما نرفته ام باور نمی کنم و بعد پدرش همانجا توضیح می دهد که او هم در عمرش به سینما نرفته است و بعد می گوید نه فیلم ها ارزشی برای سینما رفتن دارند و نه فرصتش برای او فراهم است.
توضیح می دهد که 6 صبح میوه فروشی را باز می کند و تا 11 شب سر کار است و بعد هر صبح ساعت 3 بامداد باید به میدان میوه برود بنابراین اگر اخر هفته وقتی هم داشته باشد آن را برای سینما رفتن تلف نمی کند.
به خانمی تقریبا میانسال می رسم. همان ابتدای گفتگو قاطعانه می گوید “من سینما نمی روم” و دلیل می آورد که “هم وقتش را ندارم و هم خوشم نمی آید”. البته شاید یکی از دلایل این خانم بهای بلبیت سینماها باشد. بعدا می گوید: شاید اگر فیلم خوبی باشد ترجیح می دهم که آن را در سینما ببینم. این خانم بیشتر سریال ها را دنبال می کند، هم ایرانی و هم سریال های ماهواره را و آخرین باری که به سینما رفته به تماشای فیلم “درباره الی” نشسته است.
به چهره من می آید فیلم ایرانی ببینم؟
سه پسر دبیرستانی در نزدیکی میدان ولیعصر دور هم ایستاده اند. مجتبی 16 ساله “هیس…” را آخرین فیلمی عنوان می کند که در سینما دیده است و می گوید تقریبا ماهی یک بار به سینما می رود. وقتی از او می پرسم که فیلم های ایرانی را بیشتر ترجیح می دهد یا خارجی، انگار که سوال معلوم الحالی پرسیده باشم نگاه مشکوکی می کند و می گوید: به چهره من می آید فیلم ایرانی ببینم؟! می گویم کسیکه ماهی یک بار به سینما می رود فیلم ایرانی نمی بیند؟ جواب می دهد که آخر الان چه کسی فیلم ایرانی نگاه می کند! ما هم اگر به سینما می رویم از روی اجبار و بی کاری است و هرچه باشد از ماندن در خانه بهتر است.
وی ادامه میدهد: “یعنی اگر فیلم خارجی نداشته باشیم به سینما می رویم”. دوستانش حرف او را تایید می کنند و همه فیلم های خارجی را در هر ژانری به فیلم های ایرانی ترجیح می دهند. محسن نیز آخرین بار برای دیدن “پیتزا مخلوط” در حدود چهار ماه پیش به سینما رفته است و بیشتر فیلم های کمدی را دوست دارد.
نزدیک سینما آزادی هستم، یک صرافی اینجا هست که چهار نفر در آن کار می کنند. وارد می شوم ابتدا با مدیرعامل صرافی صحبت می کنم. 50 سال دارد. می گوید آخرین بار حدود سه ماه پیش برای فیلم “رسوایی” به سینما رفته و چون سینما آزادی نزدیک خانه اش نیست و نمی تواند با خانواده به آنجا برود تاکنون به این سینما نرفته است. او میگوید: معمولا سه ماهی یک بار به سینما می روم، بیشتر از این وقت ندارم البته سوژه ها هم بیشتر کلیشه ای هستند.
نفر بعدی که درون صرافی است و گفتگوی من با مدیرعامل را شنیده است، هنوز سوال را نپرسیدم، می گوید: هفته پیش، سینما آزادی، فیلم “هیس…” را دیدم. او هم فیلم های خارجی را ترجیح می دهد و می گوید علاقه اش به فیلم ها بیشتر بر اساس بازیگر و کارگردان است مثلا در سینمای ایران اصغر فرهادی یا درخشنده را می پسندد و آخرین فیلم خارجی که دیده شب گذشته” بیل را بکش2″ بوده است.
تنها کارمند خانم این صرافی می گوید وقت ندارد و نمی تواند جواب بدهد و تنها از “درباره الی” به عنوان آخرین فیلمی که در سینما دیده است نام می برد.
رفتن به سینمای ایران وقت تلف کردن است
کارمند بعدی پسر جوانی است در صرافی کار میکند، او 30 سال دارد و دیپلمه است. آخرین فیلمی که در سینمای ایران دیده “شیفته” به کارگردانی محمدعلی سجادی است و غیر از آن معتقد است رفتن به سینمای ایران وقت تلف کردن است. ژانر اکشن را دوست دارد و برای تهیه فیلم های خارجی ماهی حدود 300 هزار تومان هزینه می کند. وی فیلم های ایرانی را فاقد موضوع و معنا می داند و در سینمای ایران آخرین فیلم هایی که دیده و دوست داشته “مارمولک” و “جدایی نادر از سیمین” بوده است.
شاید یکی از نکاتی که در اکثر این مصاحبه ها با آن مواجه می شوم علاقه مردم به فیلمهای دراماتیک، کمدی، ترسناک، اجتماعی و معناگرا است ولی فیلمهای خارجی را در این حوزهها موفقتر از فیلمهای ایرانی میدانند. از نظر بیشتر آنها فیلم های ایرانی از کیفیت لازم در ساخت و پرداخت موضوع برخوردار نیستند.
وارد فضای داخلی سینما آزادی می شوم، نگهبانی آن پایین در اتاقکی نشسته است. پسر جوانی است که 31 سال دارد و حدود 7 سال است که اینجا کار می کند. می پرسم به خاطر شغلاش همه فیلم ها را می بینید؟ پاسخ منفی می دهد و می گوید بیشتر باید در سالن ها دور بزند و بیشتر فیلم ها را گذری می بیند و این میان تنها فیلمی که توانسته به طور کامل آن را نگاه کند “کتاب قانون” در سال 88 بوده است. می گوید: فیلم “آل” را هم کامل دیدم چون در ژانر ترسناک بود و من این فیلم ها را بیشتر دوست دارم اما سینمای ما فیلم ترسناک نمی سازد. بنابراین علاقه ای به دیدن این فیلم ها ندارم.
این جوان معتقد است فیلم های ایرانی ارزشی ندارند و وقتی از او معنای ارزش را در فیلم های ترسناک جویا می شوم، می گوید: این سلیقه ای است. مثلا مردم برای فیلم های اصغر فرهادی سر و دست می شکنند اما این فیلم ها به نظر من کسل کننده است. دائم صحنه هایی از طلاق و دادگاه نشان می دهد اما مثلا “شب مردگان زنده” فیلمی بود که رفاقت و معرفت دو دوست را نشان می داد.
فیلم ایرانی ارزش به روز بودن ندارد
یکی دیگر از نگهبانهای سالن های سینما آزادی است و بعد از شنیدن گفتگوی ما می گوید: من همه فیلم ها را می بینم. “ورود آقایان ممنوع” از فیلم هایی بود که خیلی دوست داشتم و آنقدر سالن ها از حضور مردم در این فیلم پر می شد که ما هم لذت می بردیم. بعضی از فیلم ها آنقدر بد است که وقتی مخاطب از آنها ناراضی است جوری به ما توهین می کند انگار ما آن را ساخته ایم.
بیرون از سینما در کنار خیابان، یک نفر چهارپایه ای گذاشته و انواع فیلم های خارجی و ایرانی را روبروی خود قرار داده است. باقی فیلم هایش در یک چمدان کوچک است. می پرسم همه این فیلم ها را دیده اید؟ می گوید: بله کدامش را می خواهی تا برایت تعریف کنم؟
می پرسم حالا کدامشان خوب است؟ از خارجی هایش می گوید و بعد فیلم های اسکار گرفته سال گذشته را نشانم می دهد. وقتی می پرسم سینما هم می رود یا نه؟ ابتدا عصبانی می شود که فیلم می خواهی بخری یا نه و بعد با توضیحات من می گوید که وقتی همه این فیلم های جدید را می توان با خیال راحت و ارزان در خانه دید چه نیازی به سینما هست.
می گویم فیلم های روز ایرانی را در سینما نشان می دهند. واکنش نشان می دهد و میگوید: دلت خوش است، فیلم ایرانی چیست که دیگر ارزش به روز بودن داشته باشد. من روزی 30 تا 50 فیلم خارجی می فروشم که هم سرگرم کننده و هم خانوادگی هستند و هر آدمی که می خرد راضی است.