قرار نبود وکیل “داوران” کارآگاه باشد/ ماجرای دختر قصابی که طراحی صحنه می دانست

ایرانگرد نیوز: در هیاهوی شبکه‌های تلویزیونی تازه اگر بخواهیم ماهواره‌ها را هم حذف کنیم، همین کانال‌های دیجیتال خودمان کافی است تا وقت مخاطبان بین این همه کانال و برنامه‌هایشان تقسیم شود و سهم کمتری به هر اثر برسد.

 

حال در چنین هیاهویی سریال بی سر و صدایی چون “داوران” که کارگردان شناخته‌شده‌اش احمد امینی پس از دو تجربه موفق در شبکه سه “بی گناهان” و “اولین شب آرامش” پا به شبکه دو گذاشت. سریالی که بنا به خواسته سیما فیلم قرار بوده اطلاعات آموزشی از مسائل حقوقی به مخاطبان ارائه کند و بازیگرانی چون مسعود رایگان، پریوش نظریه و ایوب آقاخانی نقش‌های اصلی‌اش را بازی کرده‌اند.

 

“داوران” به تهیه‌کنندگی سعید شاهسواری که خود دست به قلم است، سریال آبرومندی بود. این سریال که پخش آن به تازگی از شبکه دو سیما به پایان رسیده است همچون معدود سریال‌های این چنینی فرصتی بود تا سطح سلیقه مخاطب را چند پله بالاتر ببرد. گرچه مسایلی نیز درباره ساخت آن و نقاط ضعف و قوتش در ذهن مخاطب ایجاد شده است.

 

در نشستی با حضور احمد امینی کارگردان، احد صادقی مدیر تولید، جمیله دارالشفایی یکی از نویسندگان و ایوب آقاخانی بازیگر به بحث و تبادل نظر درباره این مجموعه پرداختیم:

 

 

*در روزگاری که سریال‌سازی در تلویزیون به یک تجارت تبدیل شده، جا دارد به کارگردان “داوران” خسته نباشید گفت. با دیدن این سریال می‌توان فهمید عواملش از آن دسته افرادی نیستند که با هنر تجارت کنند. در روزگاری که مخاطب دیگر چندان حوصله تماشای دکوپاژهای سنگین و دیالوگ‌گویی فارغ از بداهه و کمدی سخیف را ندارد و چشم‌هایش را به نورپردازی‌های تخت و طراحی دکور و لباس و گریم غیرحرفه‌ای عادت داده‌اند ، “داوران” یک استثنا است. آیا از ابتدا به بخشی از مخاطبان که بدسلیقه شده‌اند و ممکن است کار را پس بزنند، فکر کرده بودید؟ اینکه بعضی فیلمسازان می‌گویند به ارتقای سطح سلیقه مخاطب فکر می‌کنیم دغدغه شما هم بود؟

 

امینی: با توجه به سریال‌های ماهواره‌ای و عادت کردن مردم به آثار خارجی، ما اصلا فکر نمی‌کردیم بیننده داشته باشیم. تلویزیون بیننده چندانی هم ندارد و بهترین کارهای تلویزیونی نهایت 30، 40 درصد مخاطب جذب می‌کنند. سریال ما دارای قسمت‌های کمی بود در حالی که ثابت شده یک مجموعه برای یافتن تماشاگرانش به قسمت‌های بیشتری از آنچه در اختیار “داوران” بود، نیاز دارد.

 

یک سریال باید مدتی روی آنتن باشد تا مخاطب آن را ببیند، به آن دل ببندد و دنبالش کند. از سوی دیگر پخش سریال از شبکه دو که چندان در پخش سریال مطرح نیست، ما را به کل از دیده شدن “داوران” ناامید کرد. به ویژه که کار ما اصلا سریال نبود و به صورت 10 تله فیلم برای پخش هفتگی نوشته شده بود.

 

* دلیل تبدیل چند تله‌فیلم به یک سریال چه بود؟

 

امینی: این موضوع به همان چهار سال پیش که کار به سازمان پیشنهاد شد، برمی‌گردد. سال گذشته در سیمافیلم حرفش پیش آمد که سریال از شبکه سه پخش شود اما سرانجام معاون سیما شبکه دو را برای پخش انتخاب کرد. من همه شبکه‌ها کار کرده‌ام. “تصویر یک رویا” اولین سریالم در سال 76 برای شبکه یک بود و…

 

زمانی که گفتند به جای هر تله‌فیلم دو قسمت سریال بسازیم با سعید شاهسواری فکر کردیم می‌شود این دو قسمت را مثلا شبکه‌ای دوشنبه و سه‌شنبه پخش کند و پخش کامل آن را به روز جمعه موکول کند. این برای کار مناسب‌تر بود چون با دید سریال به آن نگاه نمی‌کردیم و به قالب‌های 90 تا 100 دقیقه‌ای فکر کرده‌ بودیم. پخش تابستانی که همزمان با مسافرت مردم و ساعت 9:30 شب که سریال‌های ماهواره‌ای روی آنتن می‌روند، آن هم برای پخش هر شبی، ما را به کل ناامید کرد اما خوشبختانه گویا سریال بیش از انتظار ما دیده شده است.

 

ساختار این کار تفاوت چندانی با آثار قبلی ما ندارد. در فیلمنامه همان سلیقه شاهسواری و دوستانش دیده می‌شود، شرایط تولید با کارهای قبلی مشابه است و من به عنوان کارگردان آرامش کامل داشتم، نگاه و سلیقه من در داستان گویی، بازی، میزانسن، نور و… تغییری نکرده است. سعی کرده‌ام بهتر شوم اما اصولم عوض نشده است. بنابراین در این کار اتفاق خاصی رخ نداده است و سعی کرده‌ایم با تعهد به آنچه دوست داریم و سال‌ها با آن زندگی کرده‌ایم یک اثر آبرومند دیگر تولید کنیم.

 

*مخاطبی که می‌گویید خوشبختانه با شما همراه شده، جزو مخاطب عام است یا خاص؟

 

امینی: خوشبختانه هم این سریال هم دو کار مشترک قبلی من با شاهسواری هم مخاطب عام را جذب کرد و هم مخاطب خاص را. البته من وقتی کاری را می‌سازم خیلی به مخاطبش فکر نمی‌کنم که این صحنه را برای عوام بسازم و این یکی را برای خواص. هر داستانی اقتضائاتی دارد و از دیدگاه من مناسبات و ملاحظاتی می‌طلبد که سعی می‌کنم تا جایی که توان دارم و امکانات اجازه می‌دهند به این درخواست‌های قصه پاسخ بدهم. خوشبختانه تجربه‌های قبلی نشان داده است که می‌شود کارهایی ساخت که هم بیننده خاص آن را بپسندد هم مخاطب عام. گرچه من خیلی به این فاصله‌گذاری‌ها معتقد نیستم و فکر می‌کنم اگر کاری با اندیشه و انگیزه ساخته شود، مخاطب خودش را پیدا می‌کند.

 

 

*راستی همکاری شما کنار آقای شهسواری و گروهی که در چند سال گذشته تشکیل داده‌اید دیگر کاملا جا افتاده است.

 

امینی: یک برند شده است.

 

*بله. واقعا برای مخاطب خاصی که پیگیر کارهای شما است و به سوابقتان آگاهی دارد همینطور است. مخاطب عام هم با سلیقه شما در سریالی چون “اولین شب آرامش” آشنا شده است؛ اثری با آن دکوپاژ سینمایی، قصه نامتعارف، روابطی که در تلویزیون تجربه نشده بود، عشق‌های ممنوعه، جسارت‌هایی که کاراکترهای زن از خود نشان می‌دهند و…  حالا به زعم خودتان “داوران” در مقایسه با دو کار قبلی انتظارات را برآورده کرد؟

 

امینی: من بازتاب‌های خاص را از اطراف دیده‌ام اما عوام را نمی‌دانم. چیزی که می‌گویید درست است، افرادی که اهل فیلم و سریال دیدن و مجله سینمایی خواندن هستند آثار ما را تعقیب می‌کنند اما گاه برخوردهای جالبی نیز در جامعه با ما می‌شود. افرادی که حتی اسم من را هم نمی‌دانند. می‌گویند چهره‌تان آشنا است، اصرار می‌کنند و وقتی خودم را معرفی می‌کنم، نام سریال‌هایم را می‌آورند. از بین فیلم‌ها “غریبانه” را ذکر می‌کنند. به هرحال تلویزیون تفریح اصلی مردم است. اینکه جایش را به ماهواره داده یا خیر موضوع دیگری است، اما واقعیت، حضور تلویزیون در خانواده‌ها است. بنابراین افرادی که به زعم ما خاص نیستند و فکر می‌کنیم حواسشان نیست، آثار را با دقت می‌بینند و خوب و بد را می‌دانند.

 

زمان پخش “اولین شب آرامش” مغازه سوپر گوشتی در محله ما باز شده بود که یک پدر و دختر آنجا کار می‌کردند. دختر مرا شناخت و با هم حرف زدیم. او به عنوان یک بیننده معمولی به من گفت طراحی صحنه و لباس این کار چقدر متفاوت است. او اصلا ملک جهان خزایی را هم نمی‌شناخت. گفت من دقت کردم و دیدم طراحی این سریال فرق می‌کند. او از من سوابق خزایی را می‌پرسید. برای من عجیب بود که از میان این قصه پر تب و تاب، یک مخاطب معمولی جوان روی بحث طراحی صحنه و لباس قضاوت داشت. متاسفانه ما مخاطبمان را دست کم می‌گیریم. در حالی که او آمادگی دارد و اگر خوراک خوب به او بدهیم، بپذیرد.

 

*در نشست‌هایی که برای سریال‌های مختلف برگزار کردیم، زیاد پیش آمده افراد گفته‌اند چون پخش سریالشان با پخش سریال‌های ترکیه‌ای در ماهواره همزمان بوده لطمه خورده‌اند. از سوی دیگر خیلی از مخاطبان ماهواره می‌گویند چون این سریال‌ها به زندگی ما نزدیکند و حتی روابط‌شان ایرانی است برای دیدن آنها وقت می‌گذارند. چرا در صدا و سیمای ما آثاری ساخته می‌شود که در آن آثار هیچ اتفاق دراماتیکی رخ نمی‌دهد و شخصیت‌پردازی‌ها غیرمنطقی و ضعیف است. چرا ما نباید شبکه‌های خودمان را جایگزین شبکه جم کنیم؟

 

دارالشفایی: درست است که حالا رقابت با شبکه‌های ماهواره‌ای و سریال‌های خارجی سخت شده، اما به نظرم مخاطب ایرانی تشنه این است که به زبان و فرهنگ خودش سریال ببیند. من این را در مخاطب عام به شدت احساس می‌کنم. اقوام خودم و افراد معمولی که با آنها برخورد دارم دلشان می‌خواهد سریال ایرانی ببینند. حتی اگر آثار خارجی را ببینند هم هیچ کدام جای سریال‌های ایرانی را برایشان نمی‌گیرد. همیشه هم اگر کار متفاوتی باشد آن را می‌بینند و برایش ارزش قائل هستند. فقط کافی است زندگی واقعی مردم را وارد سریال کنیم به جای اینکه زندگی دیگری را به آنها نشان دهیم.

 

* آقای امینی به هنجارشکنی‌ و داستان‌های غیرمتعارف در آثار شما اشاره شد، در حالیکه در “داوران” به یک خط تعادلی رسیده‌ بودید و حتی اصراری هم نداشتید از ظرفیت‌های خاصی که در سوژه سریال برای جلب مخاطب وجود داشت، بهره ببرید. سریالی که با این بستر می‌توانست یک کار جنایی یا پلیسی باشد، بیش از هر چیز اثری خطی با مضمون اجتماعی و تم خانوادگی با تأکید بر مفاهیم انسانی شد.

 

امینی: دقیقا همینطور است و دلایل متعددی دارد. فضا برای ما نسبت به دوران “اولین شب آرامش” و “بی گناهان” بسته تر است و آن زمان دستمان بازتر بود. این کار تابستان 88 پیشنهاد شد و حدود سه سال هفت هشت فیلمنامه ما می‌رفت و برمی‌گشت. ما در “داوران” با شخصیت‌هایی روبرو بودیم که در جامعه مصداق‌های واقعی و مشخص دارند. در “اولین شب آرامش” یا “بی گناهان” شخصیت‌های فرضی وجود داشتند که در مکان‌های فرضی به سر می‌بردند؛ گرچه هر کدام شغلی داشتند اما مصداق مشخص و قابل اشاره‌ای برای آنها در جامعه وجود نداشت. ما در “داوران” با حرفه وکالت سر و کار داشتیم که دو متولی معتبر، مهم و گردن کلفت دارد؛ قوه قضائیه و کانون وکلا.

 

این موضوع از زمان طراحی شخصیت‌ها نیز برای ما محدودیت ایجاد می‌کرد، اینکه شخصیت‌ها روابط خانوادگی‌شان چطور است، چه کارهایی انجام می‌دهند و… قرار نبود یکی از وکلای قصه ما کار ناشایستی کند. حتی در یکی از قسمت‌ها که علیرضا لغزش کوچکی داشت، بلافاصله او را اصلاح کرده و به راه راست برگرداندیم.

 

کانون وکلا مثل هر صنف دیگری در این مملکت دوست ندارد اعضایش دارای نقطه ضعف باشند و این یک مشکل عمومی است. بنابراین این خط قرمزها ما را محدود می‌کرد. دومین موضوع این بود که شاید هدف اصلی سیمافیلم از تولید این سریال نقطه نظرات آموزشی بود و مدام به ما تأکید می‌کردند قرار است در این مجموعه داستان‌ها موارد حقوقی مطرح شود که برای مردم جنبه آموزشی داشته باشد. این هم میزانی محدودیت و دست و پاگیری پیش روی ما می‌گذاشت. در مرحله سوم خود ما دنبال ساختن سریالی درباره وکلا طبق آنچه تا به حال دیده شده نبودیم، بلکه می‌خواستیم حرفه واقعی وکالت را نشان دهیم، گرچه برخی مواقع از این مسیر تخطی کردیم. نمی‌خواستیم وکیل نقش پلیس و کارآگاه خصوصی را بازی کند، می‌خواستیم چهره واقعی این حرفه را نشان دهیم. اعتراف می‌کنم در یکی دو پرونده وکلای ما حساسیت‌های بیش از حد معمول نشان می‌دهند.

 

 

*مثل بازسازی صحنه جنایت و…

 

امینی: بله دقیقا. اولا که وظیفه‌شان نیست و کسی از آنها توقعی ندارد و دوما تا جایی که می‌دانم خودشان انگیزه چنین موشکافی‌هایی را ندارند. با در نظر گرفتن این فاکتورها به این حال و هوا و قصه‌ها رسیدیم و با تبدیل وکیل به کارآگاه و پلیس، قصد هیجان آفرینی نیز نداشتیم. ما مجبور بودیم جنبه‌های آموزشی را لحاظ کنیم و حساسیت‌های این حرفه در جامعه را نیز در نظر بگیریم. تمام نوشته‌های ما به قوه قضائیه رفته و آنها نظرات خودشان را بر فیلمنامه اعمال کرده‌اند.

 

*هیچ کدام از قصه‌های شما بر اساس پرونده‌های واقعی نبوده است؟

 

امینی: چرا. دو قصه ما با الهام از پرونده واقعی نوشته شد و ما تغییرات فراوانی در آنها دادیم تا مشکلی برای افراد دخیل در آن پرونده‌ها ایجاد نشود و قابلیت عرضه و طرح در تلویزیون را نیز داشته باشد.

 

* آقای آقاخانی مضمون و محتوای سریال را چقدر با موضوعات روز و نیازهای جامعه همسو می‌دانید؟ در سریال پیرامون موضوع قضاوت و اینکه حتی یک وکیل هم اگر قاطعانه روی موضوعی داوری کند، ممکن است از مسیر حقیقت بلغزد، کار می‌شود. این مضمون که امروزه ما همدیگر را بدون هیچ تحقیق و مکثی قضاوت می‌کنیم وارد متن سریال شده است. نظر شما چیست؟

 

آقاخانی: مسئله اینجا است که یکی از مهم‌ترین مسائل مبتلابه جامعه ما از دیرباز که تازه حالا بهتر شده، عدم آگاهی قاطبه مردم ایران از حقوق واقعی‌شان است. آنها در برخورد با مصادیق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… از حقوق خود آگاه نیستند و نمی‌دانند می‌توانند چه چیزهایی را مطالبه کنند. بنابراین ضرورت دارد نه تنها “داوران” بلکه داوران‌هایی برای رفع این خلأ ساخته و ارائه شوند تا درک حقوقی مردم ایران بالا برود. سنت استفاده از وکیل در کشور نزدیک به صفر است، در حالی که در اروپا جا افتاده است. در نتیجه حرفه وکالت از تنوع کاری کمی برخوردار است. برخی از مردم هنوز در خانه‌هایشان گاو صندوق دارند و پول نقد نگهداری می‌کنند، تعداد این افراد بیش از حدی است که شما فکر می‌کنید. وقتی کسی به بانک اعتماد نداشته باشد، نمی‌توان از او توقع داشت مفهومی به نام وکیل در ذهنش هجی شود!

 

اما درباره بحران بزرگ سریال‌‌سازی در تلویزیون باید بگویم این ماجرا ناشی از آن است که یا مسئولان تصمیم گیرنده و توزیع کننده امکانات تولید درگیر فضاهای اجتماعی نیستند و چشمشان را بر حقایق و واقعیت‌ها بستند یا عافیت طلبانه دوست دارند میز و تصدی خودشان را حفظ کنند. بنابراین برنامه‌سازان ما عموما آدم‌های شایسته‌ای برای پاسخ دادن به ضرورت‌های اجتماعی و نیازهای روز مرد نیستند و نمی‌توانند مخاطب را حفظ کنند و مخاطبان خیلی راحت به اولین حفره‌ای می‌غلتند که به نظرشان می‌آید پاسخ‌های واقعی‌تری به نیازهایشان می‌دهد. حفظ مخاطب بسیار سخت شده و در این شرایط متاسفانه حتی مشاوران شایسته‌ای هم وجود ندارد.

 

 

گرفتاری ما تفوق و برتری برخی دیدگاه‌های خاص افراد بر تخصص آنهاست. اگر در سازمان صدا و سیما فهمیده می‌شد تعهد و تخصص باید هم دوش هم حرکت کنند، ما خیلی از این مشکلات را نداشتیم. مردمی که در بدترین شرایط پخش “داوران”، آن را می‌بینند اگر به آنها محصولات درستی ارائه دهیم پای تلویزیون ایران می‌نشینند.

 

مردم نسبت به روابط زن و شوهر، پوشش‌ها و… در آثار تلویزیونی نقد دارند. خنده خنده درباره این موضوعات حرف می‌زنند اما دیگر عادت کرده‌اند و آنها را پذیرفته‌اند.

 

وقتی در قصابی کسی به تفاوت طراحی صحنه و لباس آثار واقف است، می‌توان دریافت زیرساخت‌های فهم زیبایی‌شناسی از یک اثر در مخاطب ما وجود دارد. اگر وجود نداشت اصلا رقابت مقوله بیخودی بود و باختی وجود نداشت. ما هم نگران از دست دادن مخاطب نبودیم. اما مخاطب با معیارهای ناخودآگاه به سمتی دیگر از آنچه ما به او ارائه می‌کنیم سوق پیدا می‌کند. ما باید در جامعه ضرورت سنجی کنیم، اما برای پاسخ به این ضرورت‌ها لازم است کمی جسارت داشته باشیم و مسئولان تصمیم گیرنده به مردمی که مخاطب آثار هستند اعتماد کنند.

 

من نمی‌توانم از مدیری توقع بهینه‌سازی فضا را داشته باشم آنهم وقتی که تصورش به غلط یا درست، به دروغ یا راست، این است که 93 درصد مردم فلان سریال را می‌بینند. وقتی من چنین چیزی را می‌شنوم با خودم می‌گویم این مدیر چه مخبرین دروغگویی دارد. به هیچ وجه اینطور نیست. ما در بهترین و پربیننده‌ترین شکل یک سریال هیچوقت در طی سال‌های گذشته 60 درصد مخاطب را رد نکرده‌ایم. وقتی کسی با این تصور جلو می‌آید قطعا نمی‌تواند به من تولیدکننده کمک کند، چون فکر می‌کند بهترین و بی نقص‌ترین مسیر را می‌رود و بهترین امکانات را فراهم می‌کند. نمی‌گویم او اشتباه می‌گوید بلکه اشتباه به گوش او می‌رسانند یا ساز و کار رای گیری از مردم کاذب است و شاید صرفا جامعه آماری محدودی در فلان منطقه به سوالات مربوطه جواب داده می‌دهد و استانداردهای پژوهشی در کار مورد توجه قرار نگرفته است.

 

 

نبض و ضربان واقعی جامعه در دست این افراد نیست. اگر من این نکات را می‌گویم قطعا از سر علاقه به رادیو و تلویزیون کشورم است که دوست دارم به روزهای اوجش برگردد یا اگر اوجی نداشته به اوج برسد. دوست دارم مردمان جامعه ما با زیرساخت‌های فرهنگی خودشان خوراک دریافت کنند نه با یک فرهنگ بیگانه. این برای من احساس خطر است و مطمئنم دل مسئولان طراز بالای سازمان هم برای مردم و حفظ ارزش‌های اجتماعی، فرهنگی و مذهبی خودمان می‌تپد. بنابراین با این اهداف مشترک، همگی در یک مسیر حرکت می‌کنیم و افق دیدمان یکی است. نگاه‌ها باید واقعی‌تر به طرف جامعه برگردد.

 

دختر و پسر جوان حاضر در دانشگاه‌ها، جامعه، دبیرستان‌ها و… چه می‌خواهد؟ شاید لزوما همان چیزی را نخواهد که ما می‌خواهیم. اگر ما این را بفهمیم، پدر و مادر یا مسئول فرهنگی یا تامین‌کننده خوراک فرهنگی بهتری خواهیم بود.

 

همواره دیده‌ایم که برخی والدین فرزندانشان را به اصرار در کلاسی ثبت نام می‌کنند، به دیدار خانوادگی می‌برند یا به مسافرتی می‌فرستند که خودشان می‌خواهند. متاسفانه چنین فرزندانی همواره خلافکارترین بچه‌ها از آب درمی‌آیند. این یک اعلام خطر جدی است. چون این فرزندان همواره دنبال مفری می‌گردند تا از بند این والدین خارج شوند و در نهایت اشتباه می‌کنند و خسارت این اشتباه به والدین هم می‌خورد. امیدوارم یک مسئول فرهنگی به این فرمول ساده روانشناسانه هم کمی فکر کند و بداند مولد محصول فرهنگی در جامعه ایرانی به خوبی می‌داند برای چه کشوری و چه مردمی اثر تولید می‌کند و نهایتا مهر تایید را چه کسانی باید بر کارش بزنند بنابراین با اعتماد مضاعف به افراد تولیدکننده یعنی هنرمندان اجازه دهند تخصص آنها در خدمت تعهد کلی سازمان قرار بگیرد.

 

تا زمانی که بین اینها (تعهد و تخصص) مرز روشن و قابل رصد وجود دارد و به جای اینکه در هم تنیده شوند از هم جدا می‌شوند. فکر نمی‌کنم این دو خط موازی خیلی زود همدیگر را قطع کنند. بی نهایتی که در ریاضی به ما وعده داده شده ممکن است آنقدر طول بکشد که به نسل ما نرسد و خسارت‌های وارد شده جبران ناپذیر شود.

 

این موضوع دغدغه دلسوزانه من به عنوان یکی از اعضای خانواده تولیدکنندگان و هنرمندان است. می‌تواند اشتباه باشد، چون قائم بر رصد و منظر شخصی من است اما تصورم به این خاطر که حس می‌کنم بیش از مدیران در دل جامعه زندگی می‌کنم این است که اگر حتی به گوشه‌هایی از عرایض من توجه شود در یک فاصله دراز مدت نه چندان وسیع مثلا نیم دهه یا یک دهه آینده شرایط بهتری پیدا خواهیم کرد…

 

ادامه دارد…

 

Check Also

معرفی نقاشان زن نامدار به بهانه روز جهانی طراحی و نقاشی

 ۱۶ می برابر با ۲۶ اردیبهشت ماه، روز جهانی طراحی و نقاشی اعلام شده است. …