مجموعه هایی که امینی در تلویزیون ساخته در زمان خودشان توانستند توجه مخاطبان را جلب کنند. شخصیت پردازی قوی و داستان های جذاب و نامتعارف از جمله ویژگیهای مجموعه های تلویزیونی وی است. وی در آخرین کار خود برای تلویزیون سریال “داوران” را ساخت که چندی پیش پخش آن از شبکه دو سیما به پایا رسید. این سریال با وجود مشکلاتی که در زمان تولید با آن روبرو شد در زمان پخش توانست رضایت نسبی مخاطبان را به دست بیاورد.
پخش این سریال و بحث درباره مسایل و مشکلات برنامهسازی در تلویزیون ایران و رقابت با شبکههای ماهوارهای و سریالهایشان که این روزها وقت زیادی از مخاطبان ایرانی را به خود اختصاص میدهد، بهانه ای شد که ساعاتی را میزبان احمد امینی کارگردان، احد صادقی مدیر تولید، جمیله دارالشفایی یکی از نویسندگان و ایوب آقاخانی بازیگر این کار باشیم.
در بخش نخست این نشست درباره سلیقه مخاطب و قدرت تشخیص سریالهای بیکیفیت و با کیفیت و همچنین دلایل انتخاب سوژه “داوران” صحبت کردیم.
در بخش دوم و پایانی نشست با عوامل مجموعه تلویزیونی”داوران” درباره انتظاراتی که مخاطبان از تلویزیون ایران دارند، مشکلات که در نیمه راه تولید این سریال پیش آمده و عملی نشدن بسیاری از طرح ها و ایده های گروه تولید برای قوام یافتن شخصیتها و روابطشان و در نهایت تمایل برای ساخت ادامه مجموعه در صورت فراهم شدن شرایط مناسب بحث و گفتگو شد. با ما همراه شوید:
* شما در بخشی از صبحتهایتان اشاره کردید که حرفه وکالت در ایران شناخته شده نیست. سریال “داوران” میتوانست در گام اول برای جا انداختن حرفه وکالت در جامعه مفید باشد، مثل کارهای دیگری چون “عملیات 125” یا “ستاره حیات” که در ابتدای امر صرفا به قصد آشنایی مخاطب با آتش نشانی و اورژانس پیشبیمارستانی ساخته شده اند. شما به عنوان یکی از نویسندگان سریال چطور با این تجربه روبرو شدید؟
دارالشفایی: من به عنوان نویسنده خودم دوست دارم در تلویزیون کار کنم و کارم دیده شود و برایم مهم است که مخاطب پای تلویزیون بنشیند. البته برای اینکه بتوانم در کاری مثل “داوران” حضور داشته باشم خیلی صبر کردم. خیلی پیشنهادهای دیگری بود که می توانستم در آنها حضور داشته باشم و حتی سر برخی از کارها هم رفته ام اما به محض اینکه تصویربرداری شروع شده و کیفیت کار را دیده ام فهمیدم که اشتباه شده و از کار بیرون آمدم.
خود من هم زمانی مطبوعاتی بودم و خبرهای کارهای قبلی آقای امینی مثل ” اولین شب آرامش” را هم دنبال می کردم و دوست داشتم در تیم نویسندگان “داوران” باشم. امینی به خاطر نگاه متفاوتی که دارد شخصیتهای ملموس و ساختارشکنی خلق می کند در نتیجه من می دانستم “داوران” کار متفاوتی خواهد شد.
تلاش کردم در قصه های مختلف سریال زنهای متفاوت تری نسبت به آنچه که معمولا می بینیم خلق کنم. چون امینی همانطور که شما هم اشاره کردید در “اولین شب آرامش” زنهای متفاوتی را به نمایش گذاشته بود که حضورشان در سریالهای تلویریونی تا به حال کمتر تجربه شده است. من هم تلاش کردم همین تجربه را عملی کنم، مثلا در قصه “جایی همین نزدیکی” تصو رمی کنم معشوقه متفاوتی نسبت به آنچه که قبلا در تلویزیون دیده ایم نشان داده شد و یا در قصه “مخفیانه” نمایش دزدی یک دختر از مادرش به نمایش در می آید که معمولا کمتر دیده ایم.
وقتی به عنوان نویسنده با تیمی کار می کنید که کارگردانهایش احمد امینی و بیژن میرباقری هستند و فردی مثل سعید شاهسواری هم به عنوان تهیه کننده در کار حضور دارد متوجه می شوید که می توان جسارت به خرج داد و کاراکترهای متفاوت هم خلق کرد. چون معمولا نگاه افراد دیگر به زن و جامعه آنقدر با نگاه من متفاوت است که ترجیح می دهم سر هر کاری نروم و خودم و خانوادهام را به این شکل زیر سوال نبرم.
*در سریالهای تلویزیونی کمتر شاهد حضور شخصیتهای ملموسی که در جامعه زندگی و فعالیت می کنند هستیم. آدم ها در تلویزیون ایران معمولا تخت و پیشبینیپذیر هستند. فکر نمیکنید شخصیتهای شما هم دچار همین آسیب بودند؟
دارالشفایی: به نظرم تلویزیون باید جای همه مردم باشد و همه بتوانند خودشان را در آثار تلویزیونی ببینند و پیدا کنند، نه اینکه مدام شاهد نمایش یک قشر از جامعه باشیم که اکثریت جامعه هم نیستند. بیشتر نویسندگان ما درتلویزیون به این سمت می روند که آدمها چطور باید باشند و می خواهند الگوی رفتاری ارائه دهند. به این شکل آدم ها خیلی سیاه یا سفید می شوند. اما در این سریال ما تلاش کردیم آدمها را به آدم های نمایشی اما باورپذیر و واقعی تبدیل کنیم. البته امیدوارم موفق بوده باشیم چون خیلی تلاش کردیم تا به نتیجه برسیم.
چند سال قبل هم سریالی چون “وضعیت سفید”به دلیل اینکه توانسته بود زندگی واقعی مردم را به تصویر بکشد با استقبال بسیار خوبی روبرو شد. بنابراین اگر بتوانیم آنچه را که مردم می خواهند به تصویر بکشیم مطمئنا موفق خواهیم شد حتی در شرایط پخش نامناسب و با وجود مشکلات متعددی که ممکن است پیش روی تیم سازنده قرار داشته باشد.
*برخی اتفاقاتی که در این سریال افتاده و به نوعی باعث افت کیفیت مجموعه شده محصول ممیزی و اصلاحاتی است که در مراحل مختلف به کار وارد شده اما روابط بین خانواده داوران و صمیمیتی که این خواهر و برادرها باید نسبت به هم داشته باشند زیاد در سریال نمود بیرونی ندارد. گرم نبودن خانواده داوران نسبت به هم با توجه به اینکه جلال حکم پدر و برادر بزرگتر خانواده را دارد هم محصول ممیزی بوده یا اینکه ترجیح شما به عنوان کارگردان این بود که لازم نیست بیشتر از چیزی که دیده می شود به روابط و علایق این خانواده پرداخته شود؟
امینی: برای همه اینها ما پاسخ داریم. به خاطر اینکه این کار یک کار ابتر و نیمه تمام است و چندین قصه اش ساخته نشده است این برداشت ها پیش می آید. پیشنهاد اولیه برای ساخت این سریال تولید 10 قصه بود که ما برای هرکدام پیشنهاد و تعریف داشتیم. حتی زمانی که داشتیم قصه دوم را میساختیم مسئولان آن زمان سیمافیلم به ما گفتند که به فکر 15 داستان بعدی تان باشید اما بعد ماجرا شکل دیگری پیدا کرد. مثلا ما قصه ای داشتیم که شوهر نوشین در زمان مرخصی اش از عسلویه به تهران می آید و ناخواسته پایش به یکی از پرونده های نوشین کشیده می شود اما متاسفانه این قصه اصلا به مرحله تولید نرسید.
دارالشفایی: حتی نوشین و شوهرش قصه دیگری هم داشتند که تا مرز طلاق می رفتند اما آن داستان هم به مرحله ساخت نرسید.
امینی: مثلا ما اصلا زندگی علیرضا و خانه اش را در سریال نمی بینیم در صورتی که در طرح ما زندگی همگی افراد این خانواده به تصویر کشیده می شد. حتی ما ایده ای هم برای حضور یک برادر سوم در سریال داشتیم. که خود من ایده آن را پیشنهاد داده بودم و خیلی هم دوستش داشتم. داستان برادری که از همه کوچکتر است و او هم حقوق خوانده و زمانی که از سربازی باز می گردد خلاف جهت دیگر افراد خانواده حرکت می کند و جلو جلال می ایستد. حتی او را متهم می کند که ما را قربانی علاقه خودت به وکالت و شغل پدر کرده ای. بنابراین وقتی قصه ناقص است ما مجبوریم جوابگوی برخی انتظارات برآورده نشده از سریال بشویم.
به طور قطع نمیتوان گفت اما شاید اگر قصه هایی که مد نظر ما بود نوشته و یا ساخته می شد ایراداتی که شما به آن اشاره می کنید در سریال وجود نداشت. البته در همین داستان هایی که ساخته شده تصور ما این بود که جلال جدای از برادر بزرگتر که از خود گذشتگی فراوانی نسبت به خواهر و برادرهایش داشته و حتی زندگی شخصی اش را فدای آنها کرده نقش پدر و مادر آنها را هم ایفا می کند. بنابراین احساس خود من این بود که یک حریم و فاصله بین خواهر و برادر کوچکتر با جلال وجود دارد که ناخواسته شکل گرفته است.
به هر حال این نظر و سلیقه من بوده و قبلا هم به من گفته اند که آدم های شما زیاد شق و رق و اتو کشیده هستند و خیلی رسمی صحبت می کنند. شاید خود ما آدم های خشکی هستیم و چون سعی می کنیم در چهارچوب ها حرکت کنیم شخصیتهای آثارمان هم این طور از آب درمی آیند. زیاد قصد دفاع از این ایراد را ندارم اما استنباط ما این بود که این فاصله باید بین خواهر و برادرهای کوچکتر نسبت به جلال وجود داشته باشد. چون او هم برادر هم پدر و مادر و هم استاد آنها در دانشگاه بوده و خواه ناخواه برایشان به یک مراد تبدیل شده است. فکر می کنم این نوع برخورد در خانواده های ایرانی زیاد غریب و عجیب نیست چون به دلایل گوناگون حریم ها و ملاحظاتی در خانواده های ما وجود دارد.
*علاقه دیگری که در شما می بینیم و به آدم های فیلم هایتان هم سرایت کرده علاقه به موسیقی و ترانه های قدیمی ایرانی است. در اکثر سریالهای شما این ترانه های سنتی و قدیمی پخش می شود و حتی ما شاهد پخش ترانه هایی هستیم که شاید تصور نمی کردیم هیچگاه آنها را از تلویزیون بشنویم.
امینی: این علاقه، علاقه مشترک من و سعید شاهسواری است. با صحبتهایی که با هم می کردیم متوجه شدیم که هر دو نفر ما به شدت به موسیقی اصیل و سنتی علاقه داریم. آقای شاهسواری که خودش نوازنده حرفه ای است اما خود من هم همیشه شنونده موسیقی اصیل ایرانی بودم.
*در واقع اولین چیزی که من را به عنوان یک مخاطب تلویزیونی به سریال ” اولین شب آرامش” جذب کرد موسیقی و ترانه تیتراژ سریال بود.
امینی: تصور می کنم “اولین شب آرامش” از اولین کارهایی بوده که در آن موسیقی وارد بافت اثر شده است و بیدلیل پخش نمی شود. سعی کردیم اگر جایی از موسیقی داخل صحنه استفاده می کنیم حتما دلیل و کارکردی داشته باشد. مثلا در همین سریال “داوران” و قصه “جایی همین نزدیکی” ورود مهشید به داستان با یک ترانه قدیمی همزمان می شود که در تیتراژ پایانی هم آن را می شنویم. در واقع مهشید حضور دوباره خودش را به جلال با این موسیقی اعلام می کند و می خواهد جلال را به دوران گذشته ببرد. اصلا او به قصد نزدیک شدن و بازگشت دوباره به جلال بازگشته است. البته انتخاب بیشتر موسیقی ها کار آقای شهسواری است. او در جاهایی ظرافت و قریحه خاصی از خودش بروز می دهد و مثلا موسیقی و ترانه هایی را انتخاب می کند که من غافلگیر می شوم. این انتخاب ها فقط سلیقه شخصی است اما خوشبختانه جا افتاده و در سریالهای دیگر هم دارد تکرار می شود. من در فیلمهای سینمایی خودم هم که شاهسواری حضور نداشته تلاش کردم از این ترانه ها و موسیقی قدیمی استفاده کنم و آنها را در دل داستان به کار ببندم تا در جریان خود داستان وجود داشته باشد نه خارج از فضای قصه.
* اگر شرایط مساعد باشد علاقمند به ساخت قصه های تولید نشده کار و ادامه سریال “داوران” هستید؟
امینی: ما دلمان می خواهد اما چراغ سبزش را باید مسئولان نشان دهند و زمینه اش را فراهم کنند. ما کار را دوست داشتیم و علاقمندیم که ادامه پیدا کند اما این مسئولان هستند که باید شرایط ساخت سریال را به وجود بیاورند. جمع کردن عوامل پشت دوربین خیلی راحت تر از جمع کردن بازیگران است. شاید مثلا در شرایط جدید بازیگران هر کدام سر کار دیگری باشند و یا به دلایل دیگری نتوانند سر کار حاضر شوند بنابراین چنین دشواری هایی برای کاری که در اوج تولید متوقف می شود، وجود دارد.
زمانی که این کار بعد از ساخت 4-5 قصه متوقف شد، گروه تازه با شرایط خو گرفته بود و بازیگران نسبت به نقششان اشراف پیدا کرده بود. برای خود من هم به عنوان کارگردان خیلی چیزها روشن شده بود و نقشه راه را یافته بودم. اما زمانی که کار را متوقف کردند مثل این بود که ناگهان روبروی قطاری که با سرعت در حرکت است و مقصدش هم معلوم است یک دیوار بتونی سبز شود.
شهریور ماه کار را تعطیل کردند و به نظر می رسید که قرار نیست دوباره کار شروع شود. کار سه ماه تعطیل شد اما به ما نگفتند که تعطیل شده بلکه وعده می دادند که این هفته شروع می کنیم. همین وعده ها تا 12-13 هفته طول کشید و بعد از سه ماه کار دوباره کلید خورد.
من هم دیگر کاملا انگیزه ام را از دست داده بودم و دیگر علاقه ای به ادامه کار نداشتم. اما تهیه کننده به خاطر اینکه مدام به او می گفتند هفته دیگر کار شروع می شود مجبور بود آکسسوار و لوکیشن های اصلی را که دفتر کار جلال و خانه اش بود حفظ کند. مخصوصا باید 4 بازیگر اصلی را حفظ می کرد. مشکل اصلی حفظ بازیگران جلوی دوربین بود چون واقعیت این است که عوامل پشت دوربین و حتی کارگردان را می شود جایگزین کرد اما وقتی 5 تا قصه با 4 بازیگر ثابت ساخته شده باید مخاطب باز هم آنها را در قسمتهای بعدی ببیند. شاهسواری خیلی تلاش کرد که دفتر جلال حفظ شود چون ما برای ساخت و طراحی این لوکیشن زحمت زیادی کشیده بودیم.
با توجه به این شرایط من از ادامه کار انصراف دادم و بیژن میرباقری هم واقعا فداکاری کرد و مناسبترین آدم هم برای کارگردانی ادامه کار بود. چون با آشنایی و روابط دوستانه ای که با دفتر شهسواری و ما داشت اشراف و شناخت درستی از کار پیدا کرده بود و می توانست به درستی سریال را ادامه دهد. میرباقری با از خودگذشتگی قصه های باقی مانده را بسیار خوب و آبرومند ساخت به شکلی که یکدستی کار حفظ شده است.
صادقی: متاسفانه سفارش دهنده این کار که سیما فیلم بود آنقدر برای این کار ارزش قائل نبود که پای کار بایستد. نه تنها این کار بلکه سریالهای دیگری هستند که به همین سرنوشت دچار می شوند. یک شب یکی از تهیه کننده های سرشناس تلویزیون با من تماس گرفت و پرسید شما روزی چند دقیقه می گیرد؟ من گفتم مثلا ما در روز فلان قدر می گیریم. او خیلی متعجب شد و گفت مگر دارید فیلم سینمایی می سازید که در هر روز انقدر کم پلان می گیرید. تصور آنها این است که یک سریال تلویزیونی با این کیفیت باید با تایمینگ خیلی بالاتر از چیزی که ما می گرفتیم تصویربرداری شود. مثلا اگر کمتر از روزی 15 دقیقه بگیریم از نظر آنها گناه کبیره است.
سفارشدهنده هم از این قضیه استقبال می کند و انتظار دارد در کوتاهترین زمان ممکن یک سریال به پایان برسد. متاسفانه اتفاقی که می افتد این است که سفارش دهنده ارزش گذاری برای کاری که به ما سپرده شده و همچنین عوامل حرفه ای که سر کار هستند قائل نشد. آقای امینی کارگردانی است که اگر در کارهایش موفق بوده و اگر “اولین شب ارامش” هنوز در یادها مانده است به خاطر حساسیت هایی است که نسبت به کارش دارد یعنی تصور نمی کند که کارگردانی یک بیزینس است. الان تولید در سینما و تلویزیون ما تبدیل به بیزینس شده است. یعنی همه تلاششان این است که چکار کنند که منفعت بیشتری نسیبشان شود. همه بیشتر به بعد مادی کار نگاه می کنند.
حتی حساسیت های سعید شاهسواری بسیار بیشتر از تهیه کننده هایی است که من در سینما و تلویزیون دیده ام و با بسیاری از آنها هم همکاری کرده ام. اما در نهایت می بینیم که سفارش دهنده کار یعنی سیما فیلم برایش کیفیت اهمیت ندارد و به راحتی کار را در نیمه متوقف می کند. پس بهتر است همه ما آرزو کنیم که صحبت آقای آقاخانی محقق شود و دو خط موازی تعهد و تخصص هرچه زودتر یکدیگر را قطع کنند.
*تغییر کارگردان برای شما به عنوان بازیگر سخت نبود؟ چون به هرحال کارگردان دیگری با نگاه و نگرش متفاوتی جایگزین احمد امینی شده بود. چقدر بازیگران توانستند راکوردشان را در قسمتهای انتهایی هم حفظ کنند؟
آقاخانی: نه واقعا برای ما مشکلی به وجود نیامد. من از کارگردانی با تعریف سبک شخصی خودش به سمت کارگردانی حرکت کرده بودم باز هم با سبک شخصی خودش. بازیگری با بهره وری از آی کی یو معمول و نه خیلی هم تند و تیز می تواند درک کند که نکته های تاکیدی این دو کارگردان کجاست. من وقار کلاسیک و رنگ پردازی ویژه امینی را بسیار دوست داشتم و دارم و سریع خودم را در آن فضا هماهنگ کردم مخصوصا با مسیری که او به راحتی به ما نشان می داد؛ یعنی داشتن دکوپاژ کامل در دست بازیگر در روز تصویربرداری، که باعث می شد تصویر روشنتری درباره چگونگی دیده شدن خود توسط مخاطب داشته باشیم.
بنابراین بازیگر میتواند خودش را مهندسی کند. از این وقار کلاسیک که از تعلق خاطر امینی به تاریخ سینما و مشخصا سینمای کلاسیک غرب بر می آید من ناگهان سوق داده شدم به نقاط کلیدی که تشکیل شده بودند از سلیقه های زیر ساختی نوع دیگری از سینما. من ناگهان از این سلیقه به سمت سلیقه ای حرکت کردم که دینامیزم درونی صحنه ها برایش مهم بود و رنگ و آمیزی و نور به اندازه امینی برایش اهمیت نداشت. من به عنوان بازیگر سریع این نکات را درک می کنم و متوجه می شوم که چگونه باید وظیفه ای را که به من محول شده به درستی عملی کنم.
امینی و میرباقری خیلی با هم متفاوت بودند ولی من هر دویشان را به دلایلی خیلی دوست داشتم و از هر دوشان به دلایل جداگانه ای بسیار آموختم. در مجموع فکر میکنم “داوران” یکی از مشعشع ترین نقاط کارنامه حرفه ای من مخصوصا در تعامل با تلویزیون باشد. خوشحالم که در تکمیل این آرمان ذهنی مان قلم جمیله دارالشفایی کنارمان بود، نگاه کیوان معتمدی خیلی مجرب در کنارمان بود و خوشبختانه تدوین سعید شاهسواری و احسان جعفری کمک کننده فضاهای مشترک بود. این حد از همسویی و اینکه همه از هم آگاه باشند در کمتر پروژه ای وجود دارد. همه عوامل در فرایند تولید با هم هماهنگ بودند. خود قلم سعید شهسواری و همراهی هرچند محدود اصغر عبدالهی و صد البته هرکس که آمده در کنار گروه و پیشنهادی حتی کوچک هم داده نتیجه اش چیزی شده که من می توانم به آن ببالم.
آرزوی شخص من این است که داوران به شکل غاییاش تمام شود. وقتی مخاطب توانسته با فضایی سالم در یک سریال حقوقی و با دایره وسیع تر مضامین اجتماعی ارتباط برقرار کند حیف است از این امکان اولیه به راحتی عبور کنیم. امیدوارم به دورخیز ثانویه که 20 داستان و 40 قسمت بود برسیم اگرچه که آرزوی محالی است اما می توانیم خوشبین باشیم.
به همه کسانی که توانستند مخاطب گریز پای این روزهای تلویزیون را نه با کارناوال و بزک و دوزک عامیانه بلکه با سلامت نگاه و زیبایی شناسی کاملا صاحب تعریف حفظ کنند تبریک می گویم. من اگر جای مسئولان فراتر سازمان بودم این نکات را در جمع به خودمان تبریک می گفتم وگرنه نگه داشتن مردم با جریانات کاذب کار سختی نیست. یک دوره گرد هم می تواند در خیابان همه را متوجه خودش کند. اینکه وقار و متانت و تشخص و هویت و زیبایی شناسی را با هم جمع کنیم بعد ببینیم که مخاطب داریم یا نه مهم است و مثل اینکه “داوران” داشته. خدا را شکر.
دارالشفایی: من فکر می کنم حتی نازل ترین سریالهای تلویزیون خودمان از بهترین سریالهای ماهواره ای بهتر است. من هر وقت خواستم یکی از این سریالها را ببینم حتی یک قسمتش را هم نتوانستم تحمل کنم چون به نظرم این مجموعه ها فقط رنگ و لعاب دارند و بسیار نازل هستند.
آقاخانی: پس به این نتیجه می رسیم که مردم رنگ و لعاب دوست دارند خب چرا ما این رنگ و لعاب را نداریم. رنگ که دیگر اشکالی ندارد.
امینی: رنگ اشکالی ندارد لعاب اشکال دارد.
گفتگو از مریم عرفانیان، آروین موذن زاده