گيلهگل بهروزان – توسعه شتابان و بيمهار شهر تهران با وجود هشدارهاي مکرر کارشناسان همچنان ادامه دارد، اما ظاهراً کسي اعتنا نميکند يا چهبسا سرمايهگذاري و سودي که از ساختوساز نصيب عدهاي ميگردد چنان هنگفت است که پيامدهاي آن چندان در خور توجه نيست! بههر حال ضمن اينکه افزايش جمعيت و نياز به مسکن در کلانشهري چون تهران اجتنابناپذير است، ساختوساز در منطقه يک به برنامهريزي مجدد و مديريت اصولي احتياج دارد و همة ما با توجه به مسئوليتي که در قبال نسلهاي بعدي داريم بايد در اين مورد هم انديشي و بازنگري کنيم، زيرا نهتنها وظيفهاي انساني و اخلاقي، بلکه ضروري است تا مسئولين چه در شهرداريها، شوراي شهر، سازمان آب و فاضلاب، محيط زيست و ساير نهادها به خود آيند و شايد اکنون با روي کار آمدن دولت جديد که وعدة تدبير و اميد داده است، چارهاي بينديشند.
در روزنامه همشهري (22 تير) مقالهاي کارشناسي در مورد وقوع زلزله خفيف تجريش و لزوم آمادگي مستمر ستاد بحران درج و توضيح داده شده بود که هر چند زمان آن معلوم نيست، اما نبايد احتمال زلزله در گسل نياوران که بر روي نقشههاي زمين شناسي حدود پانزده کيلومتر طول دارد را ناديده گرفت و اضافه کرده بود که تکانهاي ضعيف در اين منطقه به دليل فعاليتهاي ساختمان سازي هم هست.
خيابانهاي منطقة يک غالباً کمعرض هستند و بسياري محلهها، هنوز با کوچههاي تنگ و باريک به هم مربوط ميشوند. موج ساختمانسازي و گودبرداريهاي شبانه روز نهتنها موجب آلودگي صوتي ميشوند، بلکه به دليل سوء مديريت هيچ نوع نظم و قانوني ندارد و گاه در يک خيابان کمعرض پنج تا شش به اصطلاح «برجباغ» ساخته ميشود. نمونههاي بيشمار آن را ميتوان در اکثر خيابانهاي منطقه يک مشاهده کرد.
موضوع ديگر وجود آبهاي زيرزميني در عمق معادل يازده تا دوازده متري بعضي محلهها است که با چند متر گودبرداري به سطح ميآيند. نمونة آن را هماکنون ميتوانيد در يکي از کوچههاي فرعي خيابان عمار ملاحظه فرمائيد که از سال گذشته عمليات گودبرداري به دليل فوران آب به طول انجاميده.
ساکنان ساختمانهاي اطراف بيش از شانزده ساعت در طي شبانهروز از سر و صداي شديد متههاي برقي و بولدوزر رنج ميبرند و صبحها با استشمام بوي گازوئيل موتور مکش آب برمي خيزند و با طرح شکايتهاي متعدد با اين پاسخ روبهرو ميشود که در «طرح تفصيلي» اين ناحيه احداث برج مجاز است و چارهاي جز تحمل نيست.
حادثهاي که در زمستان گذشته در ضلع شمالي خيابان نياوران خيابان مرجان روي داد به دليل ترکيدگي لولة آب و و پيوستن آن به جريان يکي از چشمههاي طبيعي بود که موجب فرسايش خاک شده و در اثر آن دو ساختمان فرو ريخت و به سه طبقه نخست يک ساختمان نوساز آسيب رسيد و هرچند خوشبختانه تلفات جاني نداشت، اما عدهاي را مجروح و بيخانمان و تعدادي را چندين روز بدون دسترسي به آب و گاز در منازلشان محبوس کرد. حال آنکه بيش از اين بارها درباره ريزش تدريجي ديواره کوچه در اثر جريان مداوم آب شکاياتي مطرح شده بود، اما همانند بسياري از حوادث مشابه روزانه در کلانشهر تهران جزو اخبار چند روزنامه و احياناً رسانه ملي و به سرعت فراموش شد.
بدين ترتيب اگر از بين بردن باغها و خشک کردن و قطع درختان سبز و تنومند براي احداث ساختمانها را ناديده بگيريم، مشکل عبورومرور کنوني در اين کوچههاي باريک و بدتر شدن آن در چند سال آتي را کنار بگذاريم و با هشدار هر روزه سازمان آب و فاضلاب مبني بر لزوم صرفه جويي، امکان استفاده بهينه از انبوه آبهاي زيرزميني شميران در فصل گرما را انکار نماييم و گاهي هم نيمههاي شب با سروصداي خاکبرداري يا ريختن تيرآهن حس کنيم زمين زيرپايمان اندکي ميلرزد يا ديوار اتاقمان ترک برميدارد، چرا نگران زلزله سهمگيني باشيم که زمان وقوع آن را اصلاً نميتوان پيشگويي کرد؟ وقتي هر حادثهاي حتي يک آتشسوزي در اين برجهاي به هم چسبيده ميتواند کمک رساني را دشوار کند و جان صدها نفر را به خطر اندازد يا سروصداي ناشي از عمليات ساختوساز اعصاب و روان ساکنان خانههاي اطراف را به هم ميريزد و خواب راحت را بر آنان حرام ميکند و يا هنگامي که به دليل حجم انبوه خودروها و سرعت زياد آنها و نبود پيادهرو در اين کوچههاي تنگ هر آن امکان تصادف وجود دارد و کمترين حادثهاي که به دفعات روي داده شکستن دست و پاي عابران نگونبخت است، نيازي به زلزله نيست.
آيا حقوق شهروندي شامل داشتن محيطي آرام، امن و سالم نيست و ساختوسازهاي انبوه و بيرويه در مناطق زلزلهخيز و از بين بردن فضاي سبز و بر هم زدن اکوسيستم شميران نوعي قانون شکني و بيحرمتي به طبيعت محسوب نمي شود؟ يا بهتر نيست به جاي قطع درختان در نيمه شب و تزريق هزارها تن سيمان براي خشکاندن برکههايي با آب صاف و ذلال که زيستگاه پرندگان و قورباغهها است و احداث ساختماني چند طبقه، پارکي با استخر طبيعي داير شود که هم محيطي براي تفرج است و هم احياناً مرکزي فرهنگي و آيا براساس قوانين شهرسازي نبايد براي ساختمانها فضاي سبزي در نظر گرفت و امکان تردد راحتتر فراهم آورد؟ پايتخت دويستساله ما با همه مناطق ييلاقي اطراف خود وپيشينه تاريخي، بناها و بوستانهايش بيکس مانده، زمينهايش به تاراج ميرود، قناتهايش خشک ميشود و به جاي آن انبوه برجهاي سنگي و سيماني حجيم و بدنما سر بر ميآورند و مراجعه و نوشتن دهها نامه به اولياي امور فقط موجب ميشود که ايشان مسئوليت را به گردن يکديگر بيندازند و پاسخگو نباشند. در چنين شرايطي و وقتي تقريباً همه از وضعيت موجود به ستوه آمده و هر روز شاهد ويراني زميني هستيم که گياهانش عمداً خشک يا کنده ميشود تا بنايي آهنين جايگزين شود، زلزله آخرين بلايي نيست که بر سر تجريش و مناطق اطراف آن ميآيد.
در روزنامه همشهري (22 تير) مقالهاي کارشناسي در مورد وقوع زلزله خفيف تجريش و لزوم آمادگي مستمر ستاد بحران درج و توضيح داده شده بود که هر چند زمان آن معلوم نيست، اما نبايد احتمال زلزله در گسل نياوران که بر روي نقشههاي زمين شناسي حدود پانزده کيلومتر طول دارد را ناديده گرفت و اضافه کرده بود که تکانهاي ضعيف در اين منطقه به دليل فعاليتهاي ساختمان سازي هم هست.
خيابانهاي منطقة يک غالباً کمعرض هستند و بسياري محلهها، هنوز با کوچههاي تنگ و باريک به هم مربوط ميشوند. موج ساختمانسازي و گودبرداريهاي شبانه روز نهتنها موجب آلودگي صوتي ميشوند، بلکه به دليل سوء مديريت هيچ نوع نظم و قانوني ندارد و گاه در يک خيابان کمعرض پنج تا شش به اصطلاح «برجباغ» ساخته ميشود. نمونههاي بيشمار آن را ميتوان در اکثر خيابانهاي منطقه يک مشاهده کرد.
موضوع ديگر وجود آبهاي زيرزميني در عمق معادل يازده تا دوازده متري بعضي محلهها است که با چند متر گودبرداري به سطح ميآيند. نمونة آن را هماکنون ميتوانيد در يکي از کوچههاي فرعي خيابان عمار ملاحظه فرمائيد که از سال گذشته عمليات گودبرداري به دليل فوران آب به طول انجاميده.
ساکنان ساختمانهاي اطراف بيش از شانزده ساعت در طي شبانهروز از سر و صداي شديد متههاي برقي و بولدوزر رنج ميبرند و صبحها با استشمام بوي گازوئيل موتور مکش آب برمي خيزند و با طرح شکايتهاي متعدد با اين پاسخ روبهرو ميشود که در «طرح تفصيلي» اين ناحيه احداث برج مجاز است و چارهاي جز تحمل نيست.
حادثهاي که در زمستان گذشته در ضلع شمالي خيابان نياوران خيابان مرجان روي داد به دليل ترکيدگي لولة آب و و پيوستن آن به جريان يکي از چشمههاي طبيعي بود که موجب فرسايش خاک شده و در اثر آن دو ساختمان فرو ريخت و به سه طبقه نخست يک ساختمان نوساز آسيب رسيد و هرچند خوشبختانه تلفات جاني نداشت، اما عدهاي را مجروح و بيخانمان و تعدادي را چندين روز بدون دسترسي به آب و گاز در منازلشان محبوس کرد. حال آنکه بيش از اين بارها درباره ريزش تدريجي ديواره کوچه در اثر جريان مداوم آب شکاياتي مطرح شده بود، اما همانند بسياري از حوادث مشابه روزانه در کلانشهر تهران جزو اخبار چند روزنامه و احياناً رسانه ملي و به سرعت فراموش شد.
بدين ترتيب اگر از بين بردن باغها و خشک کردن و قطع درختان سبز و تنومند براي احداث ساختمانها را ناديده بگيريم، مشکل عبورومرور کنوني در اين کوچههاي باريک و بدتر شدن آن در چند سال آتي را کنار بگذاريم و با هشدار هر روزه سازمان آب و فاضلاب مبني بر لزوم صرفه جويي، امکان استفاده بهينه از انبوه آبهاي زيرزميني شميران در فصل گرما را انکار نماييم و گاهي هم نيمههاي شب با سروصداي خاکبرداري يا ريختن تيرآهن حس کنيم زمين زيرپايمان اندکي ميلرزد يا ديوار اتاقمان ترک برميدارد، چرا نگران زلزله سهمگيني باشيم که زمان وقوع آن را اصلاً نميتوان پيشگويي کرد؟ وقتي هر حادثهاي حتي يک آتشسوزي در اين برجهاي به هم چسبيده ميتواند کمک رساني را دشوار کند و جان صدها نفر را به خطر اندازد يا سروصداي ناشي از عمليات ساختوساز اعصاب و روان ساکنان خانههاي اطراف را به هم ميريزد و خواب راحت را بر آنان حرام ميکند و يا هنگامي که به دليل حجم انبوه خودروها و سرعت زياد آنها و نبود پيادهرو در اين کوچههاي تنگ هر آن امکان تصادف وجود دارد و کمترين حادثهاي که به دفعات روي داده شکستن دست و پاي عابران نگونبخت است، نيازي به زلزله نيست.
آيا حقوق شهروندي شامل داشتن محيطي آرام، امن و سالم نيست و ساختوسازهاي انبوه و بيرويه در مناطق زلزلهخيز و از بين بردن فضاي سبز و بر هم زدن اکوسيستم شميران نوعي قانون شکني و بيحرمتي به طبيعت محسوب نمي شود؟ يا بهتر نيست به جاي قطع درختان در نيمه شب و تزريق هزارها تن سيمان براي خشکاندن برکههايي با آب صاف و ذلال که زيستگاه پرندگان و قورباغهها است و احداث ساختماني چند طبقه، پارکي با استخر طبيعي داير شود که هم محيطي براي تفرج است و هم احياناً مرکزي فرهنگي و آيا براساس قوانين شهرسازي نبايد براي ساختمانها فضاي سبزي در نظر گرفت و امکان تردد راحتتر فراهم آورد؟ پايتخت دويستساله ما با همه مناطق ييلاقي اطراف خود وپيشينه تاريخي، بناها و بوستانهايش بيکس مانده، زمينهايش به تاراج ميرود، قناتهايش خشک ميشود و به جاي آن انبوه برجهاي سنگي و سيماني حجيم و بدنما سر بر ميآورند و مراجعه و نوشتن دهها نامه به اولياي امور فقط موجب ميشود که ايشان مسئوليت را به گردن يکديگر بيندازند و پاسخگو نباشند. در چنين شرايطي و وقتي تقريباً همه از وضعيت موجود به ستوه آمده و هر روز شاهد ويراني زميني هستيم که گياهانش عمداً خشک يا کنده ميشود تا بنايي آهنين جايگزين شود، زلزله آخرين بلايي نيست که بر سر تجريش و مناطق اطراف آن ميآيد.
1- روزنامه همشهري، جمعه 21 تير 1392، صفحه 6 ،زلزله خفيف تجريش زنگ خطري براي تهران، گروه دانش و سلامت، آرش نهاوندي.
2- ضلع شمالي خيابان شهيد باهنر (نياوران)
3- در اينباره ميتوانيد به خبرگزاري ايسنا، خبر و تصاوير «ريزش دو ساختمان مسکوني در نياوران» مورخ: چهارشنبه 13 دي 1391، مراجعه نماييد.