درياچه اروميه موقعيت ممتازي دارد. اين درياچه پارک ملي، سايت تالابي ثبت شده در کنوانسيون رامسر، وازذخاير زيست کره يونسکو است. اما قسمت هاي وسيعي از آن اکنون فاقد آب است و اين مشکل در حال گسترش است. بستر نمکي خشک شده و ذرات نمک در حال انتشار به زمين هاي زراعي مجاور است. اين وضع به تدريج شوري خاک را افزايش داده و در ناپايداري کشاورزي حوضه تاثيرگذار خواهد بود. وضعيت کنوني درياچه اروميه فقط مختص به ايران يا حتي منطقه نيست.
راه حل هايي وجود دارد، ومن به آن ها اشاره خواهم کرد، اما مساله اصلي اين است که به موضوع کاهش سطح آب با قاطعيت لازم رسيدگي نشده است. وفرصت دارد از دست مي رود.
چند روز پيش به اروميه رفتم تا از نزديک اوضاع را ببينم. مردم محلي به من گفتند تا حتي يک دهه پيش وضع درياچه عادي بوده است. امواج در برخي از مناطق درياچه به موج شکن ها و اسکله هاي 4 متري مي خورد. حالا آن محل ها کاملا خشک شده و قايق ها به گل نشسته اند.
مردم درباره انبوه زيباترين پرندگان مهاجرمانند پليکان، فلامينگو و پرندگان ديگرحرف مي زدند که از درياچه استفاده مي کردند. ساکنان حوالي درياچه در اواسط دهه 1990 حتي نگران سيل ناشي از بالا آمدن سطح آب آن بودند. حالا ديگر اثري از آن فراواني آب نيست و مردم مي گويند نمي توانند سرعت خشک شدن آب درياچه را باور کنند.
شايد آنچه بر سر درياچه اروميه مي آيد يکي از آشکارترين نمونه هاي – کل کره زمين- است که نشان مي دهد ما انسان ها چقدر سريع مي توانيم محيط زيست خود را نابود کنيم. اما نمونه هاي ديگري هم هست.
نمونه: نابودي درياي آرال. درياي آرال که زماني (در سال1960 ) چهارمين پيکره آبي-هاي داخلي بزرگ جهان محسوب مي¬شده تا سال 2011 92% حجم آب خود را از دست داد.
نمونه ديگر: درياچه بوردور ترکيه، که در همان دوره اي که درياچه اروميه 6متر از آب خود را از دست داد 12 متر از عمق آب آن کاسته شد.
براي مشاهده نمونه هاي بيشتر کافي است به “ليست مونترو” کنوانسيون رامسر که دريا چه ها و تالاب هايي را که دچار تغييرات در وضعيت بوم شناختي هستند را فهرست کرده نگاهي بياندازي. خواندن اين فهرست تکان دهنده است. اين منابع در سراسر جهان- درکشورهاي توسعه يافته و درحال توسعه – براثر فعاليت هاي انسان در معرض تهديد قرار گرفته اند. نمونه ها کشورهايي مانند آلمان ، اسپانيا، ايالات متحده امريکا، دانمارک و اتريش را نيز شامل مي¬شود.
آينده براي حوضه اروميه مايوس کننده به نظرمي آيد، و اگر براي اين منطقه و چندين تالاب ديگر در سطح ايران اقدامي انجام نشود، پيامدها و عوارض آن شديد خواهد بود. متاسفانه اين بخشي از جرياني است که در سراسر دنيايي که نيمي از تالاب هاي آن طي چند دهه گذشته ناپديد شده اند در حال وقوع است.
با اين حال هنوز براي کمک به نجات درياچه اروميه زمان باقي است، اما اگر قرار است اين کمک انجام شود دولت، مردم ايران و جامعه بين المللي بايد هم اکنون اقدام کنند.
به اين ارقام توجه کنيد. ميانگين ظرفيت آب حوضه آبريز درياچه اروميه حدود 6 ميليارد و 800 ميليون متر مکعب در سال است. حدود 3 ميليارد و 100 ميليون متر مکعب از اين مقدار براي حفظ زيست بوم درياچه موردنياز است. از بقيه آن مي توان به گونه اي کاملا پايدار براي توسعه کشاورزي و صنعتي، همچنين آب آشاميدني استفاده کرد.
اما در حال حاضر، برآورد مي شود به طور ميانگين تنها حدود يک پنجم مقدار آب مورد نياز وارد درياچه شده و بقيه آب از سرچشمه¬ها براي مصارف کشاورزي و صنعتي برداشت مي شود.
نتيجه اين است که در طول دو دهه گذشته مساحت درياچه از 5000 کيلومتر مربع به 2000 کيلومتر مربع کاهش يافته است. اما اين کاهش اندازه به ظاهر 40 درصدي ، خسارت بزرگ تر در حجم آب را مخفي مي کند، زيرا ميانگين 6 متري عمق آب هنگامي که مساحت درياچه پنج هزار کيلومترمربع بوده اينک که سطح درياچه به دو هزار کيلومترمربع رسيده تنها يک مترشده است.
حوضه آبريز درياچه اروميه بين استان هاي آذربايجان غربي و شرقي و کردستان واقع شده است. بررسي دولت ايران و سازمان ملل متحد حاکي است هريک از اين استان ها مي تواند مقداري از اين آب را براي توسعه خود نگهدارند و اجازه دهند جريان پايدار باقيمانده به درياچه بريزد. اين يکي از مشکلات اقتصاد سياسي است. سياستمداران استاني به موکلان خود پاسخگو هستند و ايجاد شغل و رشد اقتصادي را در صدر دستور کار خود قرار داده¬اند.
برنامه تخصيص منابع آب که مي تواند درياچه اروميه را نجات دهد
استان سرچشمه آب موردنياز براي حفظ درياچه (به هزار مترمکعب) آب لازم براي توسعه و آشاميدن ( به هزار متر مکعب)
آذربايجان غربي 1871 2036
آذربايجان شرقي 270 1080
کردستان 959 585
جمع 3100 3701
(منبع: سازمان محيط زيست ايران و برنامه توسعه ملل متحد، 2011؛ توجه: اين برنامه به تصويب هيات وزيران رسيده است)
من، مانند افراد بسيار ديگري، در دهه هاي گذشته شاهد وقوع اين فرايند در سراسر جهان بوده ام. سودآوري در کوتاه مدت به بهاي ويرانگري در طولاني مدت. تازه ترين مورد آن را در اندونزي ديدم که درختان جنگل هاي قديمي را با سرعت زياد در اين مجمع الجزاير قطع مي کردند. نتيجه؟ آسيب به ريه هاي کره زمين و انتشار هزاران تن دي اکسيد کربن در جو زمين. صاحبان امتياز اين کار را براي سود و کارگران بومي براي تامين معاش خود مي کنند.
اما در ايران، در بخش هايي مانند کشاورزي و آب که بر درياچه اروميه تاثير مي گذارند، منافع محلي غالبا همسو با حفظ منابع طبيعي يا پايداري آن نيستند. اين فشارها نه تنها در درياچه اروميه، بلکه در سراسر ايران احساس مي شود. تالاب گاوخوني و هامون کرمان (جازموريان) هم¬اکنون مرده اند. شايد بعد نوبت درياچه اروميه، هامونهاي سيستان، سپس درياچه پريشان، تالابها شادگان، کافتر، بختگان و آلاگل باشد. ايران بيش از هزار تالاب دارد که بسياري از آن ها در معرض خطرند.
خبرها نا خوشايندتر مي¬شوند . افزون بر ويرانگري که بشرموجب آن است، تغييرات آب و هوا کمبود آب را در ايران تشديد خواهد کرد. در حالي که الگوهاي تغيير آب وهوا در بعضي بخش هاي جهان افزايش باران را پيش بيني مي کنند، اما مدلها در مورد ايران حاکي از کاهش بارش باران است. تغيير آب و هوايي همچنين افزايشدما که خود موجب کمبود بيشتر آب براثر تبخير خواهد شد را درپي خواهد داشت.
اين يعني آب کم تري در دسترس خواهد بود. کمبود آب محصولات کشاورزي را کاهش داده و موجب کم تر شدن زمين هاي قابل کشت خواهد شد. اگر با تغيير آب و هوا سازگار نشويم بي شک تاثير خود را بر امنيت غذايي خواهد گذاشت زيرا توليد مواد غذايي رابطه نزديکي با وجود آب دارد.
اگر چنين شود بخش هاي آب و برق ايران را نيز آسيب پذيرتر خواهد کرد. لذا در مناطقي از ايران که هم اکنون نيز شاهد مشکلات شديد آبي هستند احتمالا شاهد افزايش فشار اجتماعي، اقتصادي و زيست محيطي خواهيم بود.
به طور خلاصه، ما در معرض خطر يک “طوفان همه جانبه” هستيم: کمبود آب – تخريب اراضي- و تغيير آب و هوا- که همگي بريکديگر اثر مي گذارند.
ايران براي غلبه بر اين مشکلات نيازمنداصلاح شيوه هاي کنوني مديريت آب و منابع طبيعي و ايجاد و تدوين برنامه هاي مقاوم ساز در برابر تغييرات آب و هوا در بخش هاي گوناگون در سطوح ملي و محلي است.
ايران مي تواند و بايد اين کار را با درياچه اروميه شروع کند. در حال حاضر رسانه ها و گروه هاي ذينفع سياسي محلي علاقه قابل توجهي به اين درياچه و آنچه بر سر آن مي آيد نشان مي دهند.
اکنون يک برنامه مورد حمايت سازمان ملل متحد وجود دارد که به تصويب رسمي دولت نيز رسيده است. اين برنامه در حال حاضر بهترين دورنما را براي متوقف کردن کاهش و بازگرداندن آب حوضه اروميه به درياچه ارايه مي دهد. “طرح تالاب ها” – که مشترکا به وسيله دولت ايران، تسهيلات جهاني زيست محيطي و برنامه توسعه ملل متحد اجرا مي شود از سال 2005 مبنا و شالوده اي مبتني بر شواهد علمي را براي پيگيري اين فاجعه زيست محيطي در حال پديدار شدن در اروميه ارايه داده است. اجراي اين طرح به ارتقاء ساختارهاي سازماني حوضه¬ايمورد نياز براي اجراي برنامه هاي مديريتي که که مي تواند اين مشکل را حل کند منجر شده است. در نتيجه اين اقدامات آگاهي عمومي نسبت به اين خطر نيز به حد تعيين کننده اي افزايش يافته است.
با اينحال مشکل اصلي همچنان سرعت کار است که بسيار کند پيش مي رود. براي رسيدن به نتيجه دلخواه لازم است ديدگاهي بلند مدت داشته باشيم – اما همچنين ضرويست که همين حالا به سرعت اقدام کنيم.
ايران در طولاني مدت، و به منظور ايفاي نقش خود در متوقف کردن تغيير آب و هوا لازم است مسير کنوني توسعه خود را که با توليد فراوان کربن همراه است به مسير حفظ انرژي و مصرف مفيدترآن و استفاده از انرژي پاک تر و تجديد پذير تغيير دهد. لازم است اراضي بياباني شده را بارديگر به جنگل تبديل کنيم و روش امرار معاش پايدار کساني را که در بخش هاي خشک ايران زندگي مي کنند را بهبود بخشيم.
به اعتقاد من، تحول واقعي تنها هنگامي رخ مي دهد که گفتگو درباره تاثير تغيير آب و هوا از گفتمان بين فن سالاران (تکنوکراتها) و سياستگذاران فراتر رود. لازم است تفکر مقاوم-سازي دربرابر تغييرات آب و هوا را به سطح جامعه بکشانيم.
جامعه به صورت يک مجموعه – اما به ويژه جوانان – بايد اهميت موضوع را درک کنند. به اين منظور به افزايش آگاهي و بحث هاي عمومي خيلي – خيلي – بيشتر نياز داريم. به اين دليل نيازمند آموزش بهتر در زمينه محيط زيست هستيم.
اما اين مسايل مسايلي بزرگ و مهم هستند و زمان فراواني خواهند گرفت. در واقع، چهار اقدام اساسي مي توانيم انجام دهيم که در کوتاه يا ميان مدت آسان تر هستند.
و مي توانيم با درياچه اروميه آغاز کنيم.
1- مشارکت دادن همه گروه هاي ذينفع در برنامه ريزي تخصيص منابع براي آينده درياچه اروميه
کسب و کارهاي متنوع و گروه هاي ذينفع سياسي اطراف درياچه اروميه منافع متفاوتي دارند. اين امر بايد به رسميت شناخته شود. ضروري است منافع اين گروه هاي ذينفع در مذاکرات مربوط به آينده درياچه در نظر گرفته شوند. طرح “برنامه توسعه ملل متحد” به ايجاد اين بستر کمک کرده است. بنابراين، بله، چارچوبي موجود است. و راهبري سياسي مي تواند از اين بستر استفاده بيشتري به عمل آورد. جوامعي که از سياست هاي توسعه اي دولت سود مي برند بايد در استفاده از آب عقيده خود را ابراز کنند.
چند نمونه درخشان از آنچه مي توان انجام داد – و تکرار کرد- وجود دارد. اين تجربه در در تعدادي از تالاب هاي اقماري اطراف درياچه اروميه که درحال احيا شدن هستند بوقوع پيوسته است. من خودم آنجا بودم و بعضي از آن ها را که به خوبي کار مي¬کنند ديدم. مکانهايي مانند: تالابهاي قره قشلاق؛ نوروزلو؛ شورگل؛ دورگه سنگي؛ دورنا گل؛ سولدوز؛ قوري گل و کاني¬برازان.
لازم است اين نمونه هاي همکاري بين دولت- جوامع گسترش يابد. چنين همکاري فراگير جامعه و سازمان محيط زيست در برنامه ريزي منابع بايد گرايش عمومي برنامه ريزي و اجراي توسعه از بالا به پايين را(که در سراسر جهان پيدا مي شود)، بيشتر به سمت تصميم گيري مبتني بر اجماع و الگوهاي مديريت آب تغيير دهد.
در حالي که توافقي کلي درباره اين امر در اصل وجود دارد، روشي هماهنگ براي اجراي آن موجود نيست. فقدان هماهنگي موجب بي اعتمادي خواهد شد. آنگاه هرکس بايد براي بقاي خويش مبارزه کند- تا اينکه آب پايان يابد.
2- توقف مصرف آب به عنوان منبعي رايگان و تعيين ارزش واقعي آن
ريشه استفاده نادرست از آب مبتني بر برداشتي از جوامع محلي است که براساس آن آب يک “منبع رايگان” برشمرده مي شود – پديده اي که علماي اقتصاد به آن به عنوان فاجعه عوام اشاره مي کنند. اين که آب زيرزميني در ايران بايد رايگان باشد غيرقابل تصور است. زيرا منابع آب به قدر کافي وجود ندارد و به زودي کمتر نيز خواهد شد.
در حال حاضر منابع آب سطحي باقيمتي به مراتب کم تر از هزينه تهيه آن در اختيار کشاورزان گذاشته مي شود.
گام نخست در تغيير تصورنادرست درباره آب به عنوان يک “منبع رايگان”، مي تواند شروع تعيين نرخي اقتصادي براي استفاده ازآن به عنوان بخشي از رويکرد اثربخش و جامع مديريت منابع آب و اراضي باشد. . اين کار به ترغيب مديريت و استفاده عاقلانه از آن کمک خواهد کرد.
با قيمت هاي درست آب، فعاليت هاي حاشيه اي کشاورزي سودي نخواهد داشت و اين کار باعث بهينه سازي ورقابت سالم مي شود. اما تنها قيمت گذاري کافي نيست. براي تضمين يکپارچگي مناسب و اتحاد منافع گروه هاي ذينفع در کلحوضه آبريز اروميه، تجديد نظر، تنظيم و اجراي مجموعه اي درست از سياست ها و قوانين در چند بخش لازم خواهد بود. تدوين يک برنامه مناسب سرمايه گذاري براي ظرفيت سازي و تغيير ساختاري نيز مورد نياز خواهد بود.
3 – متوقف کردن برداشت غيرقانوني آب
يکي از ابزارهاي تعيين کننده در تغيير بازي به نفع بازگشت تعادل به موازنه آب کنترل برداشتهاي غيرقانوني از آبخوانهاست . بهره¬برداري غيرقانوني در مورد برداشت از آب هاي سطحي – که خود بخش قابل توجهي از “هدر رفتن” آب را تشکيل مي دهد، نيز صدق مي کند. و اين نيز نيازمند پافشاري بر اجرا خواهد بود.
4- تجديد نظر در انديشه انتقال آب بين حوضه اي
کارشناسان محيط زيست به پنج دليل براي عدم کارآيي اين تفکر اشاره مي کنند. اول، ساخت و مهم تراز آن تداوم بهره¬برداري آن بسيار گران خواهد بود.دوم اينکه، خيلي طول خواهد کشيد. سوم، اين کار در جايي ديگر ايجاد مشکل خواهد کرد- براي مثال در سه حوضه ديگري که انتقال هاي آب از آن ها خواهد آمد. چهارم، يک مشکل بوم شناختي نيز براي درياچه اروميه به وجود خواهد آورد جايي که آب لب شور (براي مثال درياي خزر) از نوعي کاملا متفاوت است. ما دنبال يک حوض آب جديد نيستيم بلکه نيازمند احياء زيست بوم درياچه اروميه هستيم. نهايت اين که، اگر کنترل بهره برداري غيرقانوني در حوضه آبريز درياچه اروميه بي نهايت دشوار است ، چرا تصور مي کنيم قادر خواهيم بود آب جديد را بهتر کنترل کنيم؟
سازمان ملل متحد چه مي تواند بکند؟
طرح تالاب ها – که کار فراواني براي تبيين شواهد و تقويت نهادي براي مقابله و دفع فاجعه در حال وقوع درياچه اروميه انجام داده است هنوز با قدرت ادامه دارد. اما به زودي پايان خواهد يافت. بيشتر اعتبارات آن را، که اينک هشتمين سال اجراي خود را مي گذراند، در حال حاضرخود دولت جمهوري اسلامي تامين مي کند، موضوعي که عليرغم محدوديت هاي بودجه اي در ايران، اهميت آن را نشان مي دهد.
اين طرح و ديگر ابتکارهاي مقاوم سازي در برابر تغيير اقليم مي تواند به عنوان نشانه اي از تمايل جامعه بين المللي براي همکاري با ايران در زمينه اي از منافع مشترک در زمان فرصت هاي ممتاز ديپلماتيک ناشي از تحولات اخير مجمع عمومي سازمان ملل در نيويورک و جاهاي ديگر، مورد حمايت جامعه بين المللي قرار گيرد.
نهايتا اين که، سازمان ملل متحد همچنين مي تواند نقشي فعال در مبادله درس هاي آموخته شده و استفاده از بهترين تجارب ايفا کند. اين تلاش ها مي تواند از کوشش ها در سطح محلي به عنوان نهضت “نجات اروميه”، حمايت کند.
نتيجه گيري
بيشتر راه حل هاي مورد نظر ما در داخل ايران وجود دارند.
موفقيت ها هنگامي فرا خواهند رسيد که گفتگوها درباره تاثيرات تغييراقليم از گفتمان بين فن سالاران و سياستگذاران فراتر رود. کليد موفقيت، کار کردن با جوامع محلي است. بالابردن آگاهي عمومي، مشارکت دادن جوامع محلي در مديريت منابع وانجام بحث هاي عمومي بيشتر غيرقابل اجتناب است.
راهبري سياسي بايد به چالش مربوط به امنيت انسان ناشي از کمبودهاي آب – بيابان زايي- و تغيير اقليم اولويت بدهد. درياچه هاي اروميه ديگري در انتظار هستند.
اگر تغييرات صورت نگيرد، ممکن است شاهد آنچه در درياي آرال رخ داد باشيم. بيابان زايي – شور و نمکزار شدن زمين هاي کشاورزي- علاوه بر تمامي مخاطرات بهداشتي و و توسعه¬اي پيامد آن. اين فاجعه ويژه ساخت دست بشر به آوارگي داخلي صدهاهزار انسان نيز منجر شده است.
در واقع ما نمي توانيم اجازه دهيم اين مسايل براي مردم حوضه اروميه – يا ايران- يا هرجاي ديگر جهان پيش بيايد. اين درياچه به گونه اي هشدار دهنده در حال خشک شدن است. مشکل اصلي اين است که مجموعه اي از مصرف کنندگان مرتبا آب را از حوضه تغذيه کننده درياچه برداشت مي کنند. درسالهاي اخير اين خروجي ها به مراتب بيشتر از ورودي آب به درياچه بوده است.. خشکساليهاي اخير را نيز به اين روند اضافه کنيد، در نتيجه تراز آبي درياچه به طور مداوم کاهش پيدا کرده است
**