به گزارش خبرنگار مهر، روز دوشنبه 21 مرداد، کامبیز درمبخش هنرمند پیشکسوت عرصه کاریکاتور مهمان یکی از برنامههای “گفتگوی هنری” فروشگاه مرکزی شهرکتاب بود.
درمبخش که تعدادی از کاریکاتورهای خود را با موضوع کتاب، از اول مرداد در گالری این فروشگاه به نمایش گذاشته است در این روز خاطرات خود را از چگونگی ورود به عرصه کاریکاتور و دوران فعالیت در نشریات برای مخاطبان بیان کرد.
پدرم هم ارتشی بود و هم هنرمند
درمبخش در ابتدای صحبتهای خود در مورد چگونگی ورودش به عرصه کاریکاتور گفت: پدرم افسر ارتش بود و در عین حال هنرمند. شاعر بود و سناریو هم مینوشت. او سردبیر مجلهای در ارتش بود که این مجله یک کاریکاتوریست به نام آقای تجارتچی داشت. من هم چون نقاشی بلد بودم، تابستانها به محل کارش میرفتم و کاریکاتورهای او را میدیدم و خوشم میآمد. او چند کاریکاتور کشید و من از روی آنها کپی کردم و سپس خودم با آدمکها و سوژههای خودم طرحهایی را کشیدم و شروع به تمرین کردم.
نویسنده کتاب بدون شرح افزود: اولین پولی که گرفتم در همان ماهنامه ارتش بود. بعدها بیشتر کار کردم و به تدریج در خانه آنقدر کاریکاتور میکشیدم که در و دیوار را پر میکردم و اهل خانه از دستم عاصی شده بودند.
همکاری با شاملو و مشیری
این هنرمند به بیان خاطرات کودکی خود پرداخت و بیان کرد: یک روز یکی از همکاران پدرم از من خواست تا برای مجله “اطلاعات هفتگی” که آن زمان یک مجله روشنفکری محسوب میشد، کاریکاتور بکشم. بعد از اینکه آثارم در آنجا چاپ شد، دکتر علی بهزادی از من خواست تا برای “سپید و سیاه” کار کنم. آن زمان هنوز نوجوان بودم و وقتی برای اولین روز خواستم وارد دفتر مجله شوم، دربان جلوی مرا گرفت و گفت: برو با پدرت بیا. من جریان را توضیح دادم و گفتم قرار است دکتر بهزادی را ببینم. این شد که مرا با احترام پذیرفتند و کار اصلی من از این مجله شروع شد.
وی ادامه داد: صبحها از خواب بیدار میشدم و با مرکبهای مخصوص کاریکاتور میکشیدم و آنها را که هنوز خیس بودند به دفتر کار میبردم. آن موقع بزرگانی مثل فریدون مشیری و احمد شاملو هم در آن مجله کار میکردند.
درمبخش فضای هنری خانه خود در دوران کودکی و نوجوانی را یکی از مشوقهایش برای کار در هنر دانست و بیان کرد: من علاوه بر اینکه در محل کار با هنرمندان و نویسندگان سر و کار داشتم، در خانه هم از جانب پدرم در فضای هنری قرار داشتم و او همواره مشوق من بود. بنابراین در محیطی کاملا هنری بزرگ شدم و میتوانم بگویم هنر در خانواده ما ارثی بود.
مادرم حق التحریرم را گرفته بود که هله هوله نخرم جوش بزنم
برنده جایزه مهم کاریکاتور ملانصرالدین به جدی بودن مساله حقالتحریر برای کاریکاتوریستها اشاره کرد و گفت: مساله حقالتحریر برای کاریکاتوریستها همیشه مسالهای جدی بوده و هنوز هم این مشکلات ادامه دارد. گاه میدیدم که احمد شاملو هم ایستاده و مصرانه حقالتحریرش را طلب میکند. یکبار که رفته بودم دستمزدم را بگیرم، به من گفتند دورههای مجلد شده نشریه را ببر بفروش و پولت را از روی آن بردار. یک روز هم که به ستوه آمده و رفته بودم پولم را بگیرم، مدیر مجله همسرش را صدا زد و به او گفت از پولی که در منزل هست، بردارد و بدهد به من. یک روز هم رفتم پیش دکتر بهزادی و به او گفتم حقوقم چی شد؟ گفت: مادرت آمد و آن را گرفت. گفتم: چرا؟ گفت: مادرت گفت کامبیز همه پولش را هله هوله میخرد و صورتش جوش میزند.
وی به بیان خاطراتی از هانیبال الخاص پرداخت و گفت: هانیبال الخاص که معلم من بود، یکبار گفت: تو که شاگردم هستی، حقوقت از من بیشتر است. و من گفتم: اتفاقا پدر سرهنگم هم همین را میگوید.
درمبخش گفت: یکی از علاقهمندیهای من ورق زدن مجلههای خارجی بود. دوست داشتم با کارهای خارجیها آشنا شوم و اطلاعاتی درباره این هنر و کاریکاتوریستهای دنیا به دست بیاورم.
خاطره سفر به آلمان با اتوبوس
درمبخش یکی از زیباترین خاطرات زندگی خود را سفر به آلمان آن هم با اتوبوس دانست و در موردش توضیح داد: در سال ۱۳۴۲ با اتوبوس به آلمان رفتم. سفر جالبی بود. پدرم دو قالیچه زده بود زیر بغلم تا اگر در آنجا خرجی کم آوردم، آنها را که خواهان بسیار داشت بفروشم. خوشبختانه در آلمان دستمزد خوبی بابت کاریکاتورهایم دریافت کردم و توانستم در آنجا بمانم و کار کنم. در آن زمان کاریکاتوریست در آلمان خیلی کم پیدا میشد. یادم هست به کتابفروشیها و کتابخانهها میرفتم و کتابها را ورق میزدم تا بفهمم کاریکاتور اصلی چیست و سبک شخصی یعنی چه.
وی به بازگشتش به ایران اشاره کرد و گفت: بعد از دو سال – تقریبا در ۲۳ سالگی – به ایران برگشتم و با مجله “توفیق” شروع به کار کردم که کاری طاقتفرسا ولی سازنده بود. به مدت هشت سال از هفت صبح تا هفت شب در نشریات گوناگونی که در این دفتر بود کار میکردم و درنهایت به کاریکاتوریستی حرفهای تبدیل شدم. بعد از انقلاب، مجلاتی که در آنها مشغول بودم، تعطیل شدند و ناچار راهی آلمان شدم و کارم را در آنجا از سر گرفتم. با وجود همه شهرتی که در ایران به هم زده بودم، در آلمان باید از صفر شروع میکردم. خوشبختانه بعد از دو سال توانستم وارد نشریاتی معتبر شوم و با مشقت و پشتکار بسیار، خودم را مطرح کنم و جوایز بینالمللی هم بگیرم.
اولین جایزه کاریکاتور
این کاریکاتوریست به اولین و نیز آخرین جایزههای خود در عرصه کاریکاتور که اولی را در ایران و آخری را در ترکیه گرفته است اشاره کرد و در مورد آنها توضیح داد: اولین جایزه کاریکاتور را در ایران بردم. من دومین برنده جایزه کاریکاتور در ایران بودم. این اتفاق به سال ۱۹۶۸ میلادی برمیگردد که المپیک مکزیک برگزار میشد و خیلیها به مخارج برگزاری این رقابتها در عین وجود فقر و تنگدستی نزد مردم مکزیک، اعتراض داشتند. کاریکاتور من نیز جنبه اعتراضی داشت. آخرین جایزهای هم که بردم، همین چند هفته پیش در ترکیه بود؛ جایزه ملانصرالدین به ارزش پنج هزار دلار که ۳۳ سال سابقه دارد. جالب است بدانید که شهر استانبول دارای سه موزه کاریکاتور است و ما فقط یک موزه غیرفعال در تبریز داریم. البته کاریکاتورهای ایران را در خارج از کشور به خوبی میشناسند که این مسئله گاه مایه تعجب است.
سیاسیئن پئست کلفت شدهاند کاریکاتور رویشان تاثیر ندارد
وی با ذکر این جمله که دیگر کاریکاتور سیاسی نمیکشد، ادامه داد: کاریکاتور تعاریف و گونههای مختلفی دارد. بعضی از کارها اختصاص به چهرهها دارند، برخی کاریکاتورها سیاسی هستند که این گونه را فرانسویها بسیار رشد دادند، برخی کارها هم مثل شعر هستند و احساساتی لطیف را به مخاطب القا میکنند. البته کاریکاتور را در اصل هنری اعتراضی میدانند که پایگاه اصلی آن در مطبوعات است. خودم شخصا دیگر کاریکاتور سیاسی نمیکشم چون به نظرم سیاستمدارها خیلی پوستکلفت شدهاند و کاریکاتور در آنها تاثیری ندارد.
درمبخش در مورد کارهایش و چگونگی شکلگیری و موضوعبندی آنها توضیح دادا: کارهای من دارای چند عنصر مشخص است: سادگی، بیکلام بودن، نداشتن زمان و مکان، ارائه سبکی شخصی. به کاریکاتور بدون کلام اعتقاد دارم، به این دلیل که برای مخاطبان ملیتهای مختلف و کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند نیز قابل فهم است و میتوان با زبان تصویر با آنها ارتباط برقرار کرد. کاریکاتورهای من به تدریج رو به سادگی رفته و شکل امروز را پیدا کردهاند. ساده کشیدن کار آسانی نیست و به تمرین زیاد احتیاج دارد.
وی افزود: خیلیها میگویند با دیدن کاریکاتورهای کتاب “بدون شرح” من که در سال ۴۲ منتشر شد، کاریکاتوریست شدند. آدمک کاریکاتور من میتواند متعلق به هر جای جهان باشد و با همه ارتباط برقرار کند. این آدمک، هنرپیشه فیلمهای من است. کارهایم بیشتر شبیه پانتومیم هستند. البته این سبک، چیزی پیشساخته نیست و سالها گذشته است تا به این مرحله رسیدهام.
به شدت تحت تاثیر چارلی چاپلین هستم
وی هنرمند ایدهآل خود را چارلی پاپلین عنوان کرد و گفت: من به شدت تحت تاثیر چارلی چاپلین هستم و او هنرمند ایدهآل من است. چون کارهای چاپلین ساده، بیکلام و احساسی و عاطفی است، معنا دارد، میخنداند و لذت میبخشد ولی صرفا برای خنداندن ساخته نشده است. به اعتقاد من، کاریکاتور باید مغز و روح انسان را قلقلک بدهد نه جسمش را.
درمبخش در پایان از قطع همکاریش با مطبوعات خبر داد و گفت: فعلا برای مطبوعات کار نمیکنم و دلیل آن این است که من با آنها و آنها با من مشکل دارند. من دوست دارم کاری که از من چاپ میشود، همان کار خودم باشد. از طرفی دوست ندارم که کارم باعث تعطیلی نشریهای شود که عدهای در آن ارتزاق میکنند. مایلم کاریکاتورهایم باعث تلطیف این دنیا و فضای پرتنش آن باشد. وظیفه خودم را همین تاثیرگذاری بر روان مردم میدانم که باعث آرامش بیشترشان شوم.