از کانون معلمان ايران اسماعيل عبدي، محمدرضا نيک نژاد، و مهدي بهلولي، از متخصصان زيست محيطي و فعالان محيط زيستي مه لقا ملاح و هادي کاشاني، از فعالان و پويندگان صنف بازيگران و کارگردانان سينما رخشان بنياعتماد، مرضيه وفامهر، رضا کيانيان و داريوش مهرجويي، از اقتصاددانان محمدمالجو، از صنف روزنامه نگاران: مژگان جمشيدي.، از حقوقدانان و وکلاي دادگستري سيدمهدي حجتي، سعيد دهقان و علي گودرزي، از نويسندگان، مترجمان و منتقدان بابک احمدي، سوسن شريعتي، سهراب مهدوي و بالاخره از ميان شاعران زن سيما ياري و در انتها نيز اعظم طالقاني سخنراني کردند.
البته برخي از سخنرانان دعوت شده نيز نتوانستند خود را به اين نشست برسانند. اين نشست بيش از 3 ساعت به طول انجاميد و در انتهاي مراسم نيز قطعنامه پاياني نشست توسط يکي از اعضاي “کانون شهروندي زنان” خوانده شد. در ابتدا نيز مريم نورائينژاد از اعضاي کانون شهروندي به عنوان مجري اين نشست، با توضيحي در مورد چگونگي برگزاري اين نشست اين مراسم را آغاز کرد و گفت: “اين نشست حاصل هفتهها تلاش بيوقفه اعضاي کانون شهروندي زنان است. ما اين نشست را برگزار کرديم تا در کنار ديگر گروههاي جامعه مدني، بتوانيم اعتراض خود را نسبت به آلودگي هوا مطرح سازيم و از اين رو تلاش کرديم که از نمايندگاني برخي از گروه هاي اجتماعي دعوت کنيم”.
سپس نوبت به اولين سخنران مدعو “مه لقا ملاح” مادر محيط زيست ايران رسيد که بنيادگذار “سازمان زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست” که دعوت کانون شهروندي زنان را اجابت کرده بود با ويلچر پشت ميکرفون قرار گرفت و در سخنان کوتاهي گفت: ما امروز نميتوانيم نفس بکشيم. واقعا نسلهاي بعد چه گناهي کرده اند؟ بياييد دستهايمان را به دست هم بدهيم تا اين معضل آلودگي هوا و محيط زيست را حل کنيم. در سوئيس کارخانهاي وجود ندارد که حق داشته باشد هوا را آلوده کند، ولي ما داريم چه ميکنيم؟
وي افزود: بدون شک براي معضل آلودگي هوا راه حل هست ولي متاسفانه مديريت نيست. سازمانهاي جامعه مدني، کاري نميتوانند بکنند به جز آن که معضلات را ببيند و راه حلها را مطرح کنند ولي مديريت لازم است که اين راه حل را اجرايي کند. پنج سال تمام، بچه هاي مهدکودک را در جلوي سازمانهاي طرح ترافيک ميبردند و بچه ها ميگفتند ما هواي پاک ميخواهيم و حق زندگي داريم. ولي هيچ گوش شنوايي نبوده و نيست.
داريوش مهرجويي نويسنده و کارگردان با سابقه سينماي ايران که به دليل آلودگي هوا براي مدتي است که از تهران بيرون رفته و در سفر است، پيام مکتوبي را براي اين گردهمايي اعتراضي ارسال کرده بود که توسط “مرضيه وفامهر” قرائت شد.
در پيام داريوش مهرجويي آمده بود: هميشه اين پرسش براي من باقي است که چرا هيچگاه راهکاري ضربتي و عملگرا ارائه نميشود. و درباره موضوعي همچون آلودگي هوا، همچون نظريهاي انتزاعي صحبت ميشود و آلودگي هوا همچنان پايدار و هر سال بد و بدتر ميشود. من به شهرهاي بزرگي همچون لس آنجلس، توکيو، پاريس، لندن و بسياري ديگر سفر کردهام و همه جا شاهد آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ بودهام و البته پس از چند سال و به سرعت شاهد رفع و رجوع و حل اين آلودگي هوا بودهام. آنها چه کار کردهاند؟ آنها با يک تير سه نشان زده بودند و همه هم موفق بودهاند.مهم ميزان مشارکت دولت و سرمايههاي اوليه است.
از يک طرف تمام اتومبيلهاي دودزا را گشت ارشاد آنها، دستگير کرد و دولت همه آن ماشينها را با کمال گشاده دستي خريد و بنابراين همه از شر اتوبوسها، ميني بوسها، کاميونها و اتومبيلها و موتوريهاي دودزا و اسقاط خلاص شدند. اما در مملکت ما روزي 1300 اتومبيل وارد ميشود ولي در ازاي آن واقعاَ چند اتومبيل اسقاط خارج ميشود؟ در ضمن مساله مهم بعدي، بنزين معيوب است که در اين اتومبيل ها ميسوزد.
ما اگر ملت هوشمندي باشيم بايد يک راهکار عملي همان که در تمام کلان شهرهاي جهان عملي کردند، ابداع کنيم و چاره اي بيانديشيم و اگر دولت با آن بوروکراسي دست و پا گير و بي بودجه بودن اش (هر چند براي کشورهاي ديگر بودجه زيادي مصرف مي کنند) کاري نکند چنانچه تا حالا کاري نکرده، بايد خود ملت بسيج شود و با استفاده از نيروهاي سپاه و بنياد مستضعفان و ستاد فرمان اجرايي امام (ره) و آستان قدس رضوي که خوشبختانه از سرمايههاي کلاني برخوردارند و خود ميدانند که با اين کار باعث نجات فرزندان و خانواده و مردم کشور خود ميشوند، و گشتهاي ارشاد و بسيج، يک بسيج عمومي به راه بياندازند تا طبق فرمولهاي رايج که در کلان شهرهاي جهان به کار رفته است، اين معضل را حل کنند…. بنابراين پيشنهاد ميکنم که يک کميته احرايي زير نظر “سازمان محيط زيست” و دوستان مسئول و با کمک نهادهاي سرمايه دار به راه بيافتد و راهکارهاي اجرايي که در همه جا به کار رفته است و کارآمد بوده را پي بگيرند.”
سوسن شريعتي نويسنده، پژوهشگر که به دعوت کانون شهروندي زنان در اين نشست حضور يافته بود اظهار داشت : وقتي از من خواستند که به اين برنامه بيايم، با خودم فکر ميکردم که زماني برايم غيرقابل تصور بود که بيايم و در مورد هواي پاک و ضرورت آن سخن بگويم. در واقع هواي پاک براي بقاء و حيات است و من جزو نسلي هستم که در رد تئوري بقاء مينوشت و مساله اصليش “چگونه” زنده ماندن بود و نه لزوما زنده ماندن. چگونه ماندني که گاه ميشد برايش به کام مرگ رفت. اما امروز حرف بقاء است و زنده ماندن به هر قيميتي و يک کم بيشتر.
وي افزود: براي خود من جالب است که آيا اين يک گردش گفتماني است؟ به هرحال ما امروز ميخواهيم به هر قيمت زنده بمانيم و به ما ميگويند نميشود و حداکثر تا 10 سال ديگر زنده مي توانيم بمانيم. در نقدي که به گذشته و به متفکران گذشته که مرگ براي چگونه زيستن و نه زيستن صرف، در جامعه و حتا ميان روشنفکران وجود دارد، در ميل به زيباتر شدن با انواع و اقسام وسيلهها و در خيلي چيزها ميل به زنده ماندن به هر قيميت حتا با ناديده گرفتن امر اجتماعي و ميل به زندگي ديده ميشود. اما پارادکسي که در اين ميان وجود دارد آن است که ميل به زندگي بايد يک جور انزجار از مرگ را به دنبال داشته باشد و آن را زشت و کريه سوژه خوبي براي اعتراض بکند.
اين نويسنده، پژوهشگر يادآور شد: اما به نظر ميرسد که مردن ما را تکان نمي دهد و اين همان پارادوکسي است که به نظرم مي آيد. در واقع وقتي ما صحبت از مرگ کساني که در جريان هاي حق و باطل جان شان را از دست داده اند مي کنيم، اين مرگ ها را با عنوان حماقت، جواني و ملعبه شدن دست عده اي تخطئه مي کنيم ولي وقتي مرگ سيستماتيک مي شود و مثلا شمار مردگان در تصادفات رانندگي فاجعه بار مي شود و حتا گاهي تعداد چنين مرگ هاي سيتماتيکي بيشتر از جنگ مثلا ايران و عراق است يا وقتي مي شنويم که بر اثر همين آلودگي هوا، سالانه 2700 نفر در تهران مي ميرند، هيچ واکنش غريبي از خود بروز نمي دهيم و آنها را گويا امري بديهي قلمداد مي کنيم و هيچ اقدامي برايش نمي کنيم.
شريعتي همچنين گفت: در واقع با آن که نگاه جامعه نسبت به زندگي تغيير کرده و زندگي محور شده است اما همچنان واکنش ما به مرگ تغييري نکرده است و هيچ اقدامي براي اين هجوم مرگ بي وقفه نمي کنيم. بنابراين شايد بتوان گفت که موقعيتي که ما در آن قرار داريم، زيست در اورژانس است، يعني در همين جا و امروز زندگي کردن و آينده را کوتاه مدت ديدن است. در واقع زيست در اورژانس نمي گذارد که بنشينيم به پاي زندگي يا مرگ. دليل ديگرش شايد ديالکتيک به من چه و به تو چه باشد که ناشي از خودقرباني پنداري است که هر کسي دلايل هر مسئله اي را به گردن ديگري مي اندازد.
محمد مالجو دانش آموخته اقتصاد نيز يکي ديگر از کساني بود که توسط کانون شهروندي زنان به اين نشست دعوت شده بود. اين اقتصاددان نيز با تأکيد بر گسترده بودن فاجعه زيست محيطي در کشورمان که از نظر وي ناشي از نگاه کالايي به ميراث زندگي بخش طبيعت و غلبه مالکيت حصوصي بر محيط زيست است، گفت: ما در اعتراض به آلودگي هوا اينجا جمع شدهايم، البته فاجعه محيط زيستي ما محدود به آلودگي هوا نيست و بسيار گسترده تر از اين هاست. برخي دولت و برخي مردم را در برابر اين فجايع محيط زيستي مخاطب قرار داده و ميدهند، ولي اينجا ميخواهم يک کمي ارتفاع بحث ام را کوتاهتر کنم و همين جمع امروز را مورد خطاب قرار بدهم.
وي افزود: تقاطع دانش اقليم شناس ها، محققان محيط زيست، اقتصاد سياسي دانان و اکولوژيست ها به ما نشان مي دهد که يکي از علت هاي تخريب فزاينده محيط زيست توهم کالاانگارانه در مورد طبيعت و عناصر متشکله آن از جمله هوا، خاک و… است. ما به اين عناصر طوري نگاه مي کنيم که گويي کالا هستند، در صورتي که طبيعت کالا نيست و محصول هيچ فعاليت توليدي نبوده، و در واقع ايجاد شده است. ما نميتوانيم رفتار نامتناقض داشته باشيم، آنگاه که از آلودگي هوا و ساير تخريب هاي محيط زيست شکايت ميکنيم ولي همزمان مي رويم به سراغ نهاد بازار آزاد هار و نظام حقوق مالکيت خصوصي بر همه عوامل توليد از جمله بر محيط زيست.
مالجو ادامه داد: به ميمنت پيروزي حسن روحاني، مخاطره حاکميت ناکارآمدي دولت هاي نهم و دهم در همه زمينه ها از جمله محيط زيست وجود داشت برطرف شده، اما به نظر ميرسد که مخاطره جديدي در راه است مخاطره سياست هاي اقتصادي ويرانگر بازار آزاد به مجريگري دولت يازدهم که در کانون خودش، مالکيت بر تمام چيزها از جمله محيط زيست را در دستور کار خودش قرار دارد.
اسماعيل عبدي دبير کل کانون صنفي معلمان ايران نيز که به دعوت کانون شهروندي زنان در اين همايش شرکت کرده بود چنين اظهار داشت: با توجه به آن که آموزش و پرورش ميتواند قسمتي از مشکل محيط زيست و آلودگي هوا را حل کند، بنابراين ميخواهم از زاويه آموزش و پرورشي وارد شوم. چون متأسفانه در نحوه تأليف کتابهاي درسي و در حوزه آموزش و پرورش در سند چشم انداز، هيچ رديف قابل ملاحظهاي براي آموزش محيط زيست وجود ندارد.
وي افزود: ما اخيراَ ديداري داشتيم با روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش و از طرف کانون صنفي معلمان ايران پيشنهادي را به آنها ارائه کرديم. همانطور که اطلاع داريد آموزش و پرورش يک تفاهم نامه با حوزه علميه مبني بر واگذاري مديريت مدارس به حوزه علميه و قرار دادن يک روحاني به شکل ثابت را در مدارس داشته است. براي همين، پيشنهاد کانون صنفي معلمان به وزارت آموزش و پرورش اين بود که اين تفاهم نامه را لغو کنند و به جاي آن، تفاهم نامه اي را با «سازمان محيط زيست» امضاء کنند تا به مشکل محيط زيستي که همه ما دست به گريبان اش هستيم بپردازند.
مريم شباني روزنامه نگار نيز پيام بابک احمدي، مترجم و پژوهشگر با سابقه کشورمان را که به دليل مشکلات نتوانسته بود، خود را به همايش برساند، قرائت کرد: “آلودگي واژه نادقيقي است، مسموميت، بهتر و رساتر است و مرگ آور بهترين واژه است براي تهران و چندين شهر آلوده ايران در اين زمستان فاجعه بار و انگار حتي در اين زمستان برف هم نميبارد تا کودکاني که دچار سرطان و بيماريهاي ريوي هستند، کمي شاد شوند.
همه گناهکاريم از دولتي که بنزين معيوب تهيه کرده تا ملتي که دخالت در کار دولت را بيهوده دانسته و حاکماني که اين دخالت را نخواسته اند. آنها مقصرند که هر روز در سواري هاي تک نفره راهي خيابان ها و بزرگراه ها مي شوند و نمي دانند وسيله نقليه عمومي يعني چه و نمي دانند بهاي بليط اتوبوس و مترو چقدر است. دولتي مقصر است که ارجحيت را به ورود سواريها داد و نه به وسايل نقليه عمومي. همه مقصريم که به عموم نمي انديشيم و در دنياي کوچک مان فقط خودمان را مي بينيم تا روزي که مرگ در لباس سرطان يا بيماري هاي علاج ناپذير ناشي از فعاليت هاي صنعتي و تردد خودروها و سواري ها و موتورها از راه برسد. مقصريم که نه زندگي را جدي گرفتيم و نه هشدار مرگ را.
حالا رشد صد در صدي سرطان در يک سال به کنار، هشدار بانويي که رئيس سازمان محيط زيست است که مي گويد تهران را ترک کنيد به کنار… با کودکان تان چه مي کنيد؟ ديده ايد صورت و سر کودکان سرطاني مان را، ديده ايد چشم هاي شان را. به خود آييد، اقتصاد سود و مصرف را رها کنيد، به انسان نه چون نيروي کار يا خريدار کالا، بلکه به کسي که داراي حق و منزلت، و حق حيات است بنگريد. تهران را ترک نکنيد، شرايط زيست در آن را دگرگون کنيد.»
رضا کيانيان بازيگر سرشناس سينماي ايران نيز در اين همايش اعتراضي، سخناني ايراد کرد و گفت: روزي به چند نفر از دوستان گفتم که يک قاتل زنجيرهاي راه افتاده در تهران و روزي 245 نفر را ميکشد، همه گفتند اي واي، راست ميگي کيه اين قاتل زنجيرهاي؟ گفتم آلودگي هوا؛ آنها فقط گفتند: «آهان، خوب» و از اين موضوع گذشتند. ميخواهم بگويم که ما بايد گويا يک قتل رودرو برايمان اتفاق بيافتد که در مورد آن واکنش نشان بدهيم وگرنه وقتي اين قتل و قاتل خيلي روشن و واضح نيست، واکنشي به آن نشان نميدهيم.
وي افزود: در واقع قتل، صدها نوع و شکل دارد، يک جورش اين است که از بچه ها در چهار راه ها اينقدر کار بکشند که بميرند، يک جورش هم اين است که ما نفس بکشيم و هوا آلوده باشد و بميريم، اين هم مي شود قتل. در اين ميان هيچ کس نيست که بگويد که اين قاتل يعني آلودگي هوا را چه بايد بکنيم؟ منظور آن است که آمارهايي که در اين نشست در رابطه با آلودگي هوا ارائه شد البته که همه وجود دارد و واقعي است ولي مهم اين است که چه بايد بکنيم؟ چند وقت پيش ما بازيگران، چون مانند ورزشکاران بيشتر از بقيه به خاطر کارمان، هوا تنفس ميکنيم.
بازيگر سرشناس سينماي ايران اضافه کرد: آمديم و به رئيس جمهور نامهاي نوشتيم و گفتيم که چون ما بازيگران اينجور و آنجور هستيم، از دولت ميخواهيم که در رابطه با آلودگي هوا اقدامات عاجلي انجام دهد و اقدامات شان و نيز آمار واقعي مرگ و مير شهروندان را به خاطر آلودگي هوا در رسانه ها مطرح کند و يادشان باشد که ما به ايشان رأي داده ايم و مي تواند روي کمک ما هم براي اقدامات جدي و عاجل براي رفع آلودگي هوا حساب کند. ما اين نامه را نوشتيم و من در فيس بوک براي جمع کردن امضاء گذاشتم. ولي متاسفانه ميدانيد که کامنت هاي آن چه بود؟ برخي نوشته بودند که مگر خون شما بازيگران از خون ماها رنگينتر است که فقط براي شما بايد هوا را تميز کنند… اين کامنتها نشان ميدهد که ما معني دموکراسي را نميفهميم. دموکراسي يعني حرکت صنفي.
کيانيان همچنين گفت: يعني هر صنفي از منافع و از زاويه خودش به مسائل و مشکلات و معضلات برخورد کند و از منافع صنفي خودش دفاع کند. ما بازيگران از منافع صنفي خودمان دفاع مي کنيم چون مي دانيم ريزه کاري هايش چيست. بقيه گروه هاي صنفي هم مثل معلمان، کارگران، دانشجويان، زنان و… نيز هر کدام از منافع صنفي خودشان دفاع ميکنند. بنابراين وقتي همه اصناف و گروههاي اجتماعي شروع کنند به اعتراض و طرح مشکلات از زاويه منافع صنفي خودشان، آن وقت يک قدرتي ايجاد مي شود و تشکل معني پيدا مي کند. تشکل همه با هم که معني ندارد. يعني هر صنفي در برابر آلودگي هوا از زاويه خودش موضع بگيرد و راهکار ارائه دهد و به دولت حرف اش را بزند.
مرضيه وفامهر بازيگر، کارگردان و نويسنده در اين نشست در ابتداي سخنراني خود گفت: خشنود هستم که سلولي از جنبش زنان ايران هستم چرا که باور دارم نميشود عدالت خواه و آزاديخواه بود و براي حقوق از کف رفته زنان انديشه اي نکرد، کودکان و اقليتها نيز جاي کلمه زنان بگذاريد اما مسئله زنان عمدهتر است چرا که از کودکي تبعيض جنسيتي آغاز ميشود و در هر اقليتي نيمي زنان هستند، پس توجه به حقوق زنان توجه به ديگر شاخههاي ناديده گرفته شده جامعه نيز هست.
وي ادامه داد: من وحشت دارم از مردمي که از هم گسيخته مي شوند و ديگر “نبودن” را انتخاب مي کنند”. نبودني” که مبتني بر بودني از نوع والاتر نيست”. نبودني” که نداشتن همگاني را عدالت مي پندارند و شعارش” ندارم پس نداشته باش” ” مي خواهم نباشم پس تو هم نبايد باشي” است. نبودني که ميل به تخريب افسارگسيخته اي است و من و شما نمي شناسد، همه را مي بلعد. بي شک ديدن آسمان آبي اين ميلِ مخرب را به تعويق مي اندازد و اين احوال را به آرامي تغيير مي دهد.
اين بازيگر، کارگردان و نويسنده همچنين تاکيد کرد: باشد که با توجه مسئولان به گوشزدهاي روشنفکران پيشرو و هنرمندان ساختار شکن و مستقل، شهر از اين ديوانگي بيرون بيايد و دل نگرانيها و استقلال رأي ما حمل بر سياه نمايي نشود. باشد که از آسماني نيلگون پرنده ي اميد به انديشه ما پر بکشد و در هنرمان رخنه کند نه با سفارش و توصيه آقاي رييس جمهور چرا که ما همگان به تدبير و اميد باور داشته ايم و داريم.
سيما ياري شاعر و نويسنده نيز شعرش را با عنوان “گزارش هوا تقديم ميشود” قرائت کرد و شعر خود را چنين به پايان برد: “قلبم مي کوبد بر سينه ي من: / مرگ را مي بينم در اين شهر، / در آشوويتس بزرگي به نام تهران…»
علي گودرزي حقوقدان و وکيل دادگستري گفت: به لحاظ حجم مقررات محيط زيستي، چه در دنيا و چه در ايران ما قوانين و مقررات فراواني داريم، اما مسئله آن است که حجم بالايي از اين مقررات رعايت نمي شود و ضمانت اجرايي هم ندارد. مثلا ما يکي از معدود کشورهايي هستيم که در قانون اساسي مان در اصل پنجاهم آن از محيط زيست صحبت شده است.
وي افزود: کمتر کشورهايي هستند که در آن زمان که قانون اساسي ما تصويب شد، چنين اصل آوانگاردي در آن وجود داشته باشد. اما به رغم همه اينها ما مشکلات زيست محيطي بسياري داريم. چون در ميان بسياري از مسئولان و مردم، هنوز محيط زيست يک امر فانتزي است و هنوز باور نکردهايم که مسائل محيط زيست ميتواند ما را بکشد يا زنده نگه دارد.
اين حقوقدان و وکيل دادگستري يادآور شد: هنوز براي بسياري از مردم، آلودگي محيط زيست، به عنوان امري است که ممکن است ده سال آينده ما را بکشد و نميتوانند درک کنند که ممکن است همين امروز ما ممکن است در ميان آن 200 نفري باشيم که روزانه يا در هفته و ماه، به خاطر آلودگي هوا کشته ميشويم و بازتاب اين ناآگاهي از مسائل محيط زيست در دولتمردان مان هم همين است
وي اضافه کرد: ما در 8 سال گذشته وضعيت اسفناکي داشتيم و حتا کار به آنجا کشيده بود که مي گفتند ممکن است براي توسعه ما ناچار باشيم که به مناطق حفاظ شده دست اندازي کنيم و خيلي مشکلات ديگر زيست محيطي داشتيم در اين چند ساله اخير.
گودرزي همچنين گفت: خوشبختانه امروز با همان رايي که خودم دادم، کسي در سازمان محيط زيست قرار گرفته که حداقل با گفتمان محيط زيستي آشناست و مي داند محيط زيست چيست و براي همين من خودم جزو کساني هستم که اميدوارم با تغيير دولت و نگرش برخي از مسئولان و رئيس سازمان محيط زيست، اين انبوه مقررات محيط زيستي و پروتکل ها و معاهدات بين المللي که در زمينه هوا وجود دارد و به برخي از اين معاهدات پيوستيم، بتواند به اجرا درآيد و مشکلات به تدريج حل شود.
رخشان بنياعتماد کارگردان نام آشناي سينماي ايران، به عنوان حسن ختام و آخرين سخنران در جمع صحبت کرد و گفت: در سرزميني که بي بهاترين و بي ارزش ترين عنصر، جان انسان است چنين سرنوشت سياهي برايم خيلي غيرقابل پيش بيني نبود. در مملکتي که طرح و صحبت در مورد هر آسيب اجتماعي با برداشت سياسي و ملاحظات سياسي، خفه شده، در نهايت به اين شرايط مي رسيم… و اين ناشي از نابخردي سياستگذاراني است که متأسفانه صرفاَ از زاويه سياسي به مقولات اجتماعي و فرهنگي برخورد مي کنند.
وي ادامه داد: به عنوان مثال يادم ميآيد وقتي داشتيم مستند «زير پوست شهر» را مي ساختم، در آن فيلم بحث ما اين بود که اعتياد در ده سال آينده شايع خواهد شد. شايع شدن به معناي آن که مثل ميکروب وبا که وقتي مي آيد هرچقدر هم دستان مان را صابون بزنيم باز هم ممکن است ما را درگير کند. آن زمان هم بحث ما در اين فيلم که سال 1374 ساخته شد، همين بود که اعتياد در حال تبديل شدن به مقوله اي شايع است و نيز روسپي گري در ميان جوانان در حال تبديل شدن به موضوعي فراگير است تا مسئولان متوجه اين خطرات و آسيب هاي اجتماعي بشوند.
اين کارگردان سينما اضافه کرد: طبيعتاَ اين فيلم اجازه اکران نيافت و ده سال بعد تريبون رسمي حاکميت مجبور شد که تصاويري از واقعيت اعتياد را نشان بدهد و مسلما من آن فيلم را بايد پنهان کنم چون ديگر الان حرفي براي گفتن ندارد و همه موضوع و خطراتي را که در اين فيلم گوشزد کرده بوديم را حالا ديگر همه مي دانند. اين يک مثال بود از نحوه برخورد مسئولان با معضلات اجتماعي. امروز هم آلودگي محيط زيست، خطري است که آنقدر به ما نزديک است که آن را نمي بينيم. يعني در واقع به سايه ما تبديل شده است و داريم ذره ذره جان ميدهيم.
وي در ادامه تاکيد کرد: فکر مي کنم خطر از درخواست و مطالبه از سياستگذاران گذشته است. يعني اگر به دنبال برنامه ها و اقداماتي از سوي سياستگذاران باشيم، عين بسياري از مقولات ديگر به هيچ کجا نمي رسد. براي همين فکر مي کنم که تا جايي که مي توانيم بايد مسئوليت فردي مان را در قبال اين شرايط به کار بگيريم. اين به معناي اين نيست که سعي کنيم خودمان تک به تک يک کارهايي بکنيم چون مثلا وقتي ميگوييم از ماشين تک نفره استفاده نکنيم، خوب اين يک مابه ازاء دارد يعني افزايش و گسترش وسيله نقليه عمومي، بنابراين وقتي مابه ازاء آن فراهم نشده طبيعتاَ نميتوان از افراد جامعه هم چنين درخواستي را داشت. ولي وقتي مي گويم مسئوليت فردي مان را انجام دهيم، منظورم اين است که يک کاري کنيم که حرف مان شنيده شود.
بنياعتماد همچنين گفت: از تلويزيون رسمي که قطع اميد کامل وجود دارد، چون در دنياي ديگري به سر مي برد و گويا براي آدم هاي ديگري از جهان ديگر با مشکلات ديگري برنامه مي سازد. ولي ما مي توانيم با کارهاي فردي و گسترش آن در سطح جامعه، سياستگذاران را وادار کنيم که کار بکنند.
رخشان بني اعتماد، سپس با پيشنهاد به راه اندازي “کمپين ماسک هايي که ديگر در برابر آلودگي هوا از ما محافظت نمي کنند”، گفت: «بياييم ماسک هايمان را که جلوي هيچ سمي را نمي گيرد و قدرت محافظت ما را ندارد به عنوان سمبلي براي نشان دادن اعتراض مان نسبت به آلودگي هوا به صورت مان بزنيم و سعي کنيم اين نماد را به صورت يک حرکت در ميان مردم گسترش دهيم. اين «حرکت تصويري» شايد بتواند با گسترش خود، کساني را که بايد، وادار سازد که اقدامي کنند، ضمن اين که مسئوليت هاي فردي مان را نيز در قبال محيط زيست بر دوش بگيريم.
در اين لحظه بود که اعضاي «”کانون شهروندي زنان” به عنوان گردانندگان اين همايش، ماسک هاي سفيد را که از قبل آماده کرده بودند بين حاضران پخش کردند و در حالي که رخشان بني اعتماد هنوز پشت بلندگو قرار داشت، حضار نيز ماسک هاي خود را به صورت زدند و مجري نيز با اعلام همبستگي با پيشنهاد خانم رخشان بني اعتماد گفت: «اين ماسک روي صورت هايمان مي گذاريم و از رگ گردن به ما نزديک تر ميشود، در واقع ميتواند سمبل مرگي باشد که از رگ گردن امروز به ما نزديک تر است.
پس از پايان سخنرانيها و مراسم تصويري و نمادين “ماسک بر دهان بستن”، قطعنامه نشست “گردهمايي شهروندان در اعتراض به آلودگي هوا” توسط شيما قوشه، وکيل دادگستري قرائت شد. وي پس از تشکر از حاضران به خاطر حضورشان به رغم طولاني شدن اين گردهمايي، قطعنامه را خواند.
در بخش پاياني قطعنامه چنين آمده بود: “ما فعالان مدني طي اين نشست نگراني عميق خود را در مورد آلودگي هوا و تبعات جبران ناپذير آن اعلام مي کنيم و از رياست محترم جمهوري، مجلس، شهرداري ها و تمام مسئولان بلندپايه نظام و کشور مي خواهيم تا مسأله پيشگيري و مقابله با آلودگي هوا را در اولويت کليه برنامه هاي قواي سه گانه، نهادها و سازمانهاي خود قرار دهند و با تخصيص بودجه، زمان و نيروي لازم و کافي، اقدامات قاطع و عاجل جهت رفع و مهار آن نمايند و صريح و روشن با مردم سخن بگويند و از پنهان کردن و خلاف واقع جلوه دادن اين حقيقت به مردم بپرهيزند.
از رئيس جمهور محترم ميخواهيم تا با ايجاد همکاري کامل تمام وزارتخانهها با سازمان محيط زيست و با اولويت دادن به رفع اين مشکل در اتخاذ سياستهاي خارجي و ديپلماتيک و داخلي براي نجات شهروندان از اين فاجعه جبران ناپذير با جديت و مسئولانه همت گمارند. همچنين از اصحاب رسانه مي خواهيم تا در اين مورد با احساس مسئوليت بيشتر به آگاهي رساني و رشد افکار عمومي بپردازند و از نهادها و فعالان مدني مي خواهيم در اين شرايط دشوار با پي گيري و همدلي بيشتر و با برنامه هاي فراگير و عمومي در سطح خرد و کلان به آگاه سازي شهروندان و ارائه راهکارهاي عملي با مشارکت جمعي و فعاليت هاي مدني بپردازند.”