ایده “هیس” از داستان واقعی یک پسر گرفته شد/ نگذاریم ترس راه گفتن حقیقت را ببندد

ایرانگرد نیوز: فیلم “هیس! دخترها فریاد نمی زنند” آخرین ساخته پوران درخشنده است که این روزها در سینماهای تهران و شهرستانها اکران عمومی شده است. این فیلم در جشنواره فجر سال گذشته نیز به نمایش در آمد و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کند بنابراین از همان زمان پیش‌بینی می‌شد که فیلم با فروش خوبی در اکران عمومی روبرو شود.

 
در بخش نخست این نشست که با حضور پوران درخشنده و نیما صفایی بازیگر فیلم در دفتر کارگردان برگزار شد از تبلیغات این فیلم، لزوم نمایش “هیس” برای اقشار مختلف و توجه آموزش و پرورش به فیلم‌هایی از این دست، واکنش مردم نسبت به چنین فیلمی که به موضوع تعرض به یک دختربچه و تاثیر آن در زندگیش می‌پردازد، تماس‌ها و پیامک‌های مردم به درخشنده و … صحبت کردیم.

 
در بخش دوم و پایانی گفتگو با پوران درخشنده کارگردان و نیما صفایی بازیگر فیلم سینمایی “هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند” مباحثی چون چگونگی شکل‌گیری موضوع این فیلم سینمایی در ذهن درخشنده، آگاهی که این نوع فیلم‌ها در خانواده‌ها برای جلوگیری از به وجود آمدن چنین بحران‌هایی ایجاد می‌کنند، لزوم آموزش کودکان و نوجوانان برای مراقبت از خود و انتخاب نیما صفایی و طناز طباطبایی برای حضور در این فیلم سینمایی و…. مطرح شد.

 
* شاید این چندمین بار باشد که از شما درباره سوژه فیلم و چگونگی رفتن به سمت چنین موضوع حساسی سوال می‌کنند اما خوانندگان این مطلب دوست دارند بدانند این ماجرا از کجا در ذهن شما شکل گرفت و آیا به نمونه‌های واقعی در این زمینه برخورد کردید؟ به  نظر می رسد موضوعات اینچنینی راهشان را خود به خود به سمت شما پیدا کرده‌اند چون شما دغدغه عنوان کردن چنین مسئله ای را داشتید.

 
درخشنده: سال 68 دفترچه ای از شهر بوکان به دست من رسید که هنوز هم اینجاست. در این دفترچه پسری توضیح داده بود که مورد آزار قرار گرفته است. آن زمان من سر فیلم “زمان از دست رفته” بودم. این موضوع همینطور در ذهن من ماند تا سر فیلم “شمعی در باد” که موضوعی از طرف شخصی که من او را می شناختم برایم تعریف شد و دوباره ذهنم را به خود مشغول کرد. ماجرا از این قرار بود که اتفاقی برای دختر این شخص افتاده بود که با موضوع آن دفترچه که چند سال قبل به دستم رسیده بود ارتباط داشت. من روزی وارد دفتر این خانم شدم و دیدم که بسیار آشفته و پریشان است. بعد مشخص شد فردی که مورد اعتمادشان بوده و دخترشان را به مدرسه می برده و آورده به مدت یک سال این دختربچه را مورد آزاد و اذیت قرار می‌داده است. این مسئله واقعا یک شوک بزرگ است. من بسیار متعجب شدم که چطور چنین اتفاقی می تواند از طرف یک فرد قابل اعتماد رخ دهد.

 
احساس کردم بعد از شنیدن این ماجرای تلخ دیگر نمی توانم ساکت بمانم. تا 10 روز انگار پتک محکمی به سرم خورده بود و نمی توانستم داستان را باور کنم. این موضوع همراه من ماند و یک گوشه از ذهن من ثبت شد. تا اینکه چند سال پیش در ایام جشنواره فیلم فجر دختری به من مراجعه کرد و ابتدا گفت مشکلی مشابه برای دوستم پیش آمده اما بعد متوجه شدم که برای خودش این اتفاق رخ داده است. البته سرگذشت این دختر با آن دختربچه متفاوت بود و سالها این اتفاق ناگوار برایش رخ می داده و آن شخص هم به منزل آنها رفت و آمد داشته است و خانواده آن دختر به او اعتماد داشته‌اند. البته من نمی توانستم روی آن موضوع کار کنم چون پرداختش بسیار مشکل بود. اصولا تابوشکنی درباره این مسائل بسیار سخت است. چون آن شخص نسبت خانوادگی با دختر داشت و موضوع را بسیار بغرنج می کرد. از آن زمان من شروع به تحقیقات در این زمینه کردم. تحقیقاتم که شروع شد دیدم که انگار دست در لانه زنبور کرده‌ام. آنجا بود که احساس کردم هرطور شده باید این فیلم را بسازم چون موضوعی است که ریسک بزرگی را می طلبد.

 
بعد دیدم کسی حاضر به سرمایه گذاری روی این موضوع نیست بنابراین تصمیم گرفتم دفتر کاری را که خریده بودم بفروشم و پولش را برای ساخت این فیلم هزینه کنم. البته واقعا از خدا کمک خواستم اگر مسیری که می روم درست است به من کمک کند. پس از آن، اتفاقات خیلی خوبی برایم افتاد و مشکلاتم یکی یکی حل شدند. مثلا برای دریافت پروانه ساخت و نمایش با مشکلاتی مواجه شدم که برطرف شدند. در هر مقطعی مشکلاتی به وجود می آمد اما این مشکلات حل می شد. انگار یک نفر داشت به ما کمک می کرد. این که می گویم خدا به ما کمک کرد بدون اغراق است.

 

 
*وقتی فیلم را در میان مردم دیدید از اینکه شاهد واکنش های غیر معمول باشید واهمه نداشتید؟ چقدر فکر می کردید فیلم می تواند با مردم ارتباط برقرار کند و درد قشری از جامعه را به زبان آورد؟

 
درخشنده: اولین روزی که می خواستم فیلم را ببینم با ترس و لرز این کار را کردم چون نمی دانستم برخورد مردمی که هرکدام از قشر و فرهنگ‌های مختلف هستند با این موضوع چگونه است. فکر می کردم اگر یک نفر در سکوت سینما از جایش بلند شود و بخواهد با فریاد رازش را فاش کند چه اتفاقی می افتد؟ نکند که جلو نمایش فیلم گرفته شود. سکوتی که در سالن سینما حکمفرما بود من را بیشتر به سمت این فکر می برد. اما این سکوت مطلق تا زمانی ادامه داشت که مریلا زارعی که نقش وکیل را برعهده داشت در دادگاه شروع به دفاع کردن کرد. آن موقع بود که مخاطبان شروع به دست زدن کردند و خیال من کمی آرام شد. چون می دانستم آنقدر عمق این درد زیاد است که ممکن است تماشاگران عکس العمل صریح و آنی نشان دهند.

 
البته اتفاقاتی هم افتاد و شنیدم که در سالنی هنگام نمایش فیلم خانمی حالش بهم خورده و او را با آمبولانس به بیمارستان برده اند. فیلم که تمام شد و زمانی که به سمت مردم رفتم متوجه نگاه های بهت زده و چشمان گریانشان شدم. سوالهای زیادی در ذهنشان بود؛ مادری که فقط از من تشکر می کرد. پیرمردی که نمی دانست باید به من چه بگوید و دخترانی که من را بغل می‌کردند و فقط تپش قلبشان را حس می کردم و نمی توانستم صحبت کنم. خانمی را در سینما دیدم که 68 سال داشت و بار این اتفاق را سالها با خود حمل کرده بود.

 
بالاخره زمانی که در برج میلاد این فیلم برای رسانه ها و هنرمندان اکران شد 6 هزار نفر همزمان در چهار سالن سینما این فیلم را دیدند. حتی جلو پرده هم خبرنگاران به نشانه اعتراض نشسته بودند چون جایی در سالن برایشان باقی نمانده بود. خوشبختانه در سالن مطبوعات هم فیلم در سکوت مطلق دیده شد. این بازخوردها نشانه هایی بود که به من نشان می داد راهم را درست رفته ام.

 
من این فیلم را برای مردم ساختم تا بدانند که پدر و مادر، مدرسه و جامعه چه نقشی در تربیت و آموزش فرزندان دارند. زمانی که بازخوردها را گرفتم با آرامش تمام در اختتامیه حاضر شدم و صحبت کردم. تا الان هم هنوز نشانه هایی مبنی بر درست بودن راهم می گیرم. این مسئله نشان‌دهنده این است که راه ما نباید با این فیلم متوقف شود و در فیلم بعدی ام هم باید نشانه هایش وجود داشته باشد و به طرف طرح یک تابو یا مشکل دیگر بروم تا روی آن کار فرهنگی بشود.

 
*در کنار اینکه این فیلم یک تابوشکنی در سینمای ایران است و باعث شده سکوت خیلی ها شکسته شود فکر می کنید تا چه حد “هیس” می تواند به فردی که در معرض این اتفاق قرار گرفته کمک کند تا لب به سخن بگشاید. یا اینکه فیلم شما چقدر به خانواده ها کمک می کند تا فضای گفتگو برای بیان برخی مسائل اینچنینی را در خانه باز کنند و فرزندانشان بتوانند به راحتی با آنها درد و دل کنند. چقدر فیلم شما می تواند به آماده شدن این فضا کمک کند؟ چون شما مثال زدید زنی 68 ساله سالها در سکوت این راز را با خود داشته است.

 
درخشنده: به نظر من خیلی می تواند کمک کند. چند روز قبل با یکی از نشریات گفتگو داشتم که این نشریه خودش یکی از خانم های آسیب دیده را پیدا کرده و فیلم را به او نشان داده بود. بعد این خانم در این نشست با من شرکت کرد. در این نشست آن شخص آسیب دیده عنوان کرد که تنها با یک صحنه از فیلم ما مشکل داشته و آن هم سکانسی بوده که شیرین آن مرد را از پشت پنجره می بیند و می خواهد او را بکشد. چون این خانم معتقد بود هیچگاه نمی تواند کسی که این کار را با او کرده به قتل برساند چون از او می ترسد و نمی تواند نزدیکش شود. این شخص به من گفت که فرد متجاوز هنوز در خانواده شان رفت و آمد دارد ولی او می ترسد که موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد. افرادی مثل این خانم سالها با این درد زندگی کرده اند و حالا هم که موضوع را بیان می کنند باز هم از یادآوری اش ترس دارند.

 
پدر و مادرها با دیدن این فیلم به این آگاهی می رسند که باید با فرزندشان دوست و رفیق باشند و حتی برخی مسائل را برایشان باز کنند و یک سری چیزها را به آنها یاد دهند. مثلا تشریح کنند که محدوده نزدیک شدن آدم ها به یک نفر باید چقدر باشد. خانواده ها می توانند به فرزندشان یاد دهند که یک نفر تا چه حد حق دارد به آنها نزدیک شود؛ حتی نزدیک ترین فرد خانواده. بچه ها هم باید به پدر و مادرها بگویند که چه اتفاقاتی برایشان می افتد. مادر باید این آمادگی را داشته باشد که روزی فرزندش نزد او بیاید و مسائلی از این دست را برایش بازگو کند. مادر نباید فرزندش را به خاطر بیان این مسائل تنبیه کند، نباید به او کشیده بزند و انگشت اتهام را رو به فرزندش بگیرد.

 
باید پدر و مادرها آموزش ببینند. بچه ها نیز باید از زمان پیش دبستانی آموزش ببینند چون پدر و مادر تمام مدت با آنها نیستند که کنترلشان کنند. همان آموزش هایی که مریبان و معلم های آموزشی می‌بینند خانواده ها هم باید ببینند تا بدانند که چه آموزش هایی به فرزندانشان بدهند.

 

 
*خود من در این مدت با افرادی روبرو شده ام که نسبت به این مسئله آگاهی پیدا کرده و حساس شده اند. که البته این حساسیت ها بسیار هم خوب است و باعث می شود خانواده ها حواسشان بیشتر به فرزندانشان باشد.

 
درخشنده: این مهمترین تاثیری است که سینما می‌تواند بگذارد. نقش تربیتی سینما خیلی بالا است. سینما فقط سرگرمی نیست و مخاطب امروزی هم با مخاطب دهه 60 بسیار تفاوت پیدا کرده است. نگاه دهه هشتادی‌ها کاملا با متولدان دهه 50 و 60 فرق دارد. ترس از آبرو در دهه هفتاد با دهه هشتاد بسیار متفاوت است. الان مسائل راحت‌تر بیان می شود و دیگر ترس های قبلی وجود ندارد.

 
*اطلاعات دهه هفتادی ها نسبت به نسل های گذشته بسیار بیشتر است و مثلا درباره مسائلی اظهار نظر می کنند که باعث تعجب است. در نسل قبلی شاید شرم و حیا باعث می شد خیلی از این مسائل مطرح نشود اما امروزه بسیار راحت تر با مواردی به این شکل روبرو می شوند.

 
درخشنده: درست است. نسل امروز بسیار آگاه‌تر و دانسته‌تر عمل می کنند ولی چه خوب است که باز هم این آگاهی به آنها داده شود. به هر حال بحث ترس از آبرو در یک جامعه سنتی و اخلاق‌مدار بسیار مهم است و چه خوب است که توجه ویژه ای به آن شود تا تغییر نگرشی را در این حیطه شاهد باشیم. حفظ آبرو مسئله بسیار مهمی است اما باید دید در کجا و درباره چه مسائلی این حفظ آبرو اهمیت دارد. آیا حفظ آبرو باید تا این اندازه مهم باشد که یک خانواده زمانی که با چنین مشکلی برخورد می کند همانطور که در فیلم هم شاهد هستیم حاضر نباشد آن را به زبان بیاورد و مطرح کند، چون می ترسد آبروی خانواده اش برود و جایگاهش خدشه دار شود. بنابراین همین ترس از آبرو مانع می شود که بتوان جلو اعدام یک نفر را گرفت.

 
*شما در این فیلم به سراغ بازیگران ستاره و حرفه ای سینمای ایران رفتید. استفاده از این هنرمندان به این دلیل بود که تصور کردید موضوع به این ملتهبی با حضور این ستاره‌ها بیشتر دیده و درک می شود؟ کمی درباره دلیل حضور بازیگران شناخته‌شده در این فیلم و مخصوصا نقشی را که طناز طباطبایی ایفا کرد توضیح می دهید؟

 
درخشنده: همانطور که می دانید من می خواستم برای نقش شیرین از نابازیگر استفاده کنم چون دوست نداشتم هیچ نوع پیش داوری درباره او وجود داشته باشد. می خواستم بازیگرم انقدر پاک و منزه و به دور از حاشیه باشد و انقدر ناشناس باشد که بشود به راحتی با او همذات پنداری کرد. از افراد زیادی تست گرفتم اما نقش، نقش حساسی بود و زمان من هم داشت می گذشت. حتی با چند بازیگر حرفه ای هم قرارداد بستم اما آن را به هم زدم. در نهایت تصمیم گرفتم از یک بازیگر استفاده کنم که هیچ پیش زمینه ای پشت سرش نداشته باشد. ستاره نباشد و چهره اش خیلی نزدیک به عامه مردم باشد. فقط نگاهش برایم خیلی مهم بود که معصوم باشد. در نهایت با عکسی که در یک فیلم از طناز دیدم او را انتخاب کردم. البته قبلا هم او را دیده بودم ولی نقش یک دختر معتاد و فراری را بر عهده داشت بنابراین آن موقع مد نظرم قرار نگرفته بود.

 
*البته حتی در فیلم “مرهم” هم نگاه طناز طباطبایی این ویژگی را دارد که شمایل معصومی از او به تماشاگر نشان می دهد.

 

 
درخشنده:‌ درست است. من عکس طناز را در فیلم “نارنجی پوش” مهرجویی دیدم و حتی نمی‌دانستم که او بازیگر “مرهم” است. اما وقتی که به دفترم آمد دیدم خودش است و همان نگاه معصومی را دارد که من دنبالش بودم. مخصوصا طناز پلک های متورمی دارد که احساس می کنید هر روز این غم و اندوه و گریه و درد را با خودش حمل می کند. این پلک های متورم به ایفای نقشش کمک می کرد.

 
*دو تا از انتخاب های خوبتان در این فیلم به بابک حمیدیان و امیرآقایی مربوط می شود. شاید هیچکس مثل امیرآقایی نمی توانست این نقش را به این خوبی ایفا کند؛ پدری سنتی که از ترس آبرو تا آخر سر حرفش می ایستد. درباره انتخاب این دو هم توضیح می دهید؟

 
درخشنده: امیرآقایی هم واقعا به این شخصیت خیلی نزدیک بود و من احساس کردم توانایی هایی که در او سراغ دارم برای ایفای نقش “منزلتی” خیلی مناسب است. در طول کار هم بسیار با ما همراه بود و به خوبی ویژگی های نقش را برجسته کرد.

 
*برای نقشی که حمیدیان ایفا کرد این ریسک هم وجود داشت که بازیگری حاضر نشود به دلیل حساسیت‌هایی که نقش داشت آن را بر عهده بگیرد. شما می توانستید برای نقش مراد از بازیگری که شناخته شده نیست استفاده کنید که این کار را نکردید.

 
درخشنده: بابک حمیدیان زمانی که آمد چیزهایی را با خودش آورد که نقش را غنی تر کرد. او هر روز یک پیشنهاد و نشانه تازه داشت و نگاه تازه ای را برای شخصیت طراحی کرد. زمانی که خلاقیت های او را دیدم احساس آرامش کردم. چون هیچ نشانه بیرونی نمی توانستیم برای چنین شخص متجاوزی نشان دهیم بنابراین همه چیز به خلاقیت و بازی زیرپوستی بازیگر باز می گشت. بابک حمیدیان فوق العاده بود و با خودش همه چیز را آورد و به نقش اضافه کرد. همه پرش های عصبی و نگاه عصبی این شخصیت را بابک به نقش اضافه کرد. به نظر من او یک هنرمند خلاق است و آینده بسیار خوبی را برایش پیش بینی می کنم.

 
*انتخاب نیما صفایی به چه شکل صورت گرفت. چطور در کنار این همه بازیگر حرفه ای ترجیح دادید از یک نابازیگر برای نقش امیرعلی استفاده کنید؟

 
درخشنده: کلا من می خواستم فرصتی به یک نابازیگر در پروژه ام بدهم چون عمدتا این کار را در کارهای دیگرم هم کرده ام. همیشه فکر می کردم که یک نفر باید در این فیلم سهمی از سینما ببرد که حقش است. طبیعتا خیلی کم اتفاق می‌افتد که کارگردان ها فرصتهایی برای علاقمندان به سینما که استعداد و توانمندی هم دارند به وجود بیاورند. من دنبال این بودم که این فرصت را به یک دختر بدهم اما وقتی بازیگر دخترم از میان افراد حرفه ای مشخص شد تصمیم گرفتم این فرصت را به یک پسر بدهم. چون برای من مهم بود که شخصیت این پسر چگونه است و چه گذشته ای داشته و حالا که متوجه می شود دختر مورد علاقه اش برایش این مسئله رخ داده است چه برخوردی می کند.

 
بنابراین فکر کردم حاشیه داشتن و چهره نبودن این فرد می تواند به باوراندن شخصیتش کمک کند. البته غیر از نیما بازیگران دیگری مثل میلاد کی‌مرام، امیرعلی دانایی و حمید گودرزی هم برای این نقش آمدند اما در آخرین لحظات این قرعه به نام نیما افتاد چون دیدم اینجا را ول نمی کند و بسیار علاقمند است در این فیلم بازی کند. البته فیزیکش هم مناسب نقش بود و توانایی‌هایی هم داشت که می شد رویش حساب کرد. ابتدا او را فرستادم تا برای نقشش شناسنامه درست کند. در نهایت پیشنهاداتی که برای نقشش آورد باعث شد تا از میان آن بازیگرها که تا آخرین لحظه هم هرکدام فکر می کردند نقش متعلق به آنهاست، نیما صفایی انتخاب شود. نیما آینده خوبی خواهد داشت چون بسیار علاقمند و حساس است و نسبت به نقشی که بر عهده اش گذاشته می‌شود پیگیری لازم را دارد.

 

 
صفایی: همین جا باید به این نکته اشاره کنم که خانم درخشنده هنرمند فرهیخته ای هستند چون به یاد دارم برای این نقش 4- 5 بازیگر و چند سرمایه گذار وجود داشت که حاضر بودند پول بدهند و نقش امیرعلی را بازی کنند اما خانم درخشنده گفتند من هنرم را نمی فروشم. اگر شده خونم را بفروشم اما هنرم را نمی فروشم. این نقش قرار است به کسی برسد که حقش است.

 
هیچگاه ندیدم که بگویند فیلمم. همیشه عنوان “فیلممون” را بکار می بردند و من هم واقعا این فیلم را فیلم خودم می دانم و فکر می کنم چون این حس از تولید، پیش تولید و اکران در فیلم وجود دارد مردم هم این حس را دارند و می گویند “فیلممون”. من خیلی از دوستان بازیگرم را دیدم که این فیلم را به همه توصیه کرده اند. افرادی که هیچ ربطی به این فیلم ندارند اما احساس می کنند فیلم خودشان اکران شده است. مخاطب انقدر با اثر ارتباط برقرار کرده که دلش می خواهد خودش برای فیلمش تبلیغ کند. این همان ادامه روند خدا با ماست، است که اگر شهرداری حمایت نمی‌کند مردم خودشان از فیلم خودشان حمایت می کنند. اگر هیات داوران حمایت نمی کنند بازهم مردم حمایت می کنند.

 
*آقای صفایی شغل شما در ارتباط با سینماست یا در حرفه دیگری مشغول به کار هستید؟

 
صفایی: شغل من در ارتباط با سینما نیست اما در هنر فعال هستم و مجسمه سازی و سفالگری می کنم. سالها قبل هم در چند قسمت کوتاه از یک سریال بازی کردم. در دوره ای هم نزد آزیتا حاجیان تئاتر کار می کردم اما چون پایم شکست نتوانستم در نمایششان حضور داشته باشم. به صورت پراکنده هم در چند سریال بازی کردم اما کار سینمایی نکرده بودم. از طریق یکی از دوستانم به خانم درخشنده معرفی شدم و بالاخره نقش را گرفتم.

 
*قرار گرفتن در کنار بازیگران چون مریلا زارعی، شهاب حسینی، بابک حمیدیان و حتی طناز طباطبایی برای شما که تجربه زیادی در عرصه سینما نداشتید مشکل نبود؟

 
صفایی: اولین سکانسی که بازی کردم واقعا تا مرز سکته پیش رفتم. شهاب حسینی را هم تا به حال از نزدیک ندیده بودم بنابراین روز اول فیلمبرداری خیلی ترسیده بودم اما از روز دوم ترسم ریخت و این به خاطر خود شهاب حسینی بود. این آدم انقدر نازنین و آگاه است که به ندرت نمونه اش را دیده ام. شهاب حسینی به لطف خانم درخشنده یک ماه تمام از صبح تا شب با من کار می کرد و ساعت ها با من اتود می زد. روز دوم فیلمبرداری من را کناری کشید و به من اطمینان داد که نباید بترسم چون همه چیز قرار است مثل زمان تمرینها باشد. این اعتماد به نفس را شهاب حسینی به من داد.

 
*چقدر امیر علی و تصمیمش را قضاوت می کنید؟ اگر شما جای او بودید در چنین شرایطی چطور برخورد می کردید؟

 
صفایی: از این نظر من مثل امیرعلی هستم یعنی قضاوت دیگران تفاوتی در نظر و تصمیمم به وجود نمی آورد. با خانم درخشنده هم درباره امیرعلی خیلی بحث کردیم. روزی خانم درخشنده به من گفت که برو تحقیق کن اصلا چطور این دختر با کسی مثل تو دوست می شود. من از چندین دختر دوست و آشنا پرسیدم که اگر آنها در چنین شرایطی بودند چطور حاضر می شدند با یک نفر ارتباط برقرار کنند و همه آنها به من گفتند که اگر آن پسر نگاه جنسیتی به آنها نداشته باشد حاضرند با او دوست شوند.

 
با تحقیقاتی که کردم واقعا عاشق شیرین شدم. عاشقی که نمی تواند شک کند. دور و بر من کسی نبود که مورد آزار جنسی قرار گرفته باشد اما خودم عاشق بودم و می دانستم یک شخص عاشق در چنین شرایطی چه می کند. اگر من هم جای امیرعلی بودم همین تصمیم را می گرفتم.

 
*بعد از حضور در این فیلم پیشنهادی را برای بازی قبول کرده اید یا ترجیح می دهید فعلا شاهد بازخوردها باشید و بعد تصمیم بگیرید؟

 
صفایی: بعد از این فیلم فعلا پیشنهادی را قبول نکردم و ترجیح دادم بازخوردها را ببینم بعد به سراغ یک نقش دیگر بروم. دوست دارم عوامل فیلمی که قرار است در آن بازی کنم به اندازه من دغدغه داشته باشند. مطمئنا برای من بعد از این فیلم کار کردن بسیار سخت تر خواهد شد چون دلم نمی آید تصویری را که تماشاگر از امیر علی دارد به این راحتی خراب کنم.

 
گفتگو از بیتا موسوی

 

Check Also

معرفی نقاشان زن نامدار به بهانه روز جهانی طراحی و نقاشی

 ۱۶ می برابر با ۲۶ اردیبهشت ماه، روز جهانی طراحی و نقاشی اعلام شده است. …