نه فقط اميد احياي درياچه اروميه بلکه حتي اين اميد را که با اين مايه از سطح تخصص و انگيزه و اراده که در ميان نهادهاي مرتبط وجود دارد، بتوان کاري جدي در اين زمينه انجام داد. حرفهاي مطلقاً غيرکارشناسي، تصورات غلط و غيرعلمي و ادعاهاي نهچندان صادقانه متأسفانه اين نگراني را برميتابد که با وجود وعدههاي رئيسجمهوري، براي نگين شمال غرب ايران چندان روزنه اميدي گشوده نيست. در اين باره ميتوان به نکات زير اشاره کرد:
1- نظرسنجي پيامکي برنامه، خود بيانگر نگاه غلط و غيرکارشناسي طراحان مناظره نسبت به موضوع بود. از مردم خواسته بودند بگويند براي نجات درياچه اروميه موافق کاهش ميزان آب تخصيصي به بخش کشاورزي هستند يا نه؟ انتظار داريد يک معلم در اراک يا يک کارمند ثبت احوال در اصفهان به اين سوال چه جوابي بدهند؟ طبيعي است که بگويند آري! همچنان که نتيجه نظرسنجي هم همين بود. نکته اين است که آيا مردم محلي آمادگي مشارکت مسئولانه براي نجات درياچه و پرداخت هزينه در اين باره را دارند يا نه؟ آنها هستند که جوابشان به اين سوال مهم و اثرگذار است، نه کساني که در اين باره چندان ذينفع نيستند.
2- هر 6 فرد حاضر در مناظره تأکيد داشتند که تغيير اقليم يکي از دلايل خشکيدگي درياچه اروميه است. مهمترين غلط علمي مصطلح در مناظره نيز همين بود. کدام تغيير اقليم؟ بر مبناي کدام تغيير معنادار روندهاي اقليمي؟ جالب است که فقط معاون وزير نيرو در اين باره به يک آمار مشخص اشاره کرد؛ اينکه اين منطقه در 5سال اخير با کاهش بارش روبهرو بوده است. جالبتر اين است که خود او 30ثانيه قبل (بله، واقعا 30ثانيه قبل!) اشاره کرده بود که روند واپسنشيني درياچه از 15 سال پيش آغاز شده است. مضاف برآنکه در اين 5سال، اساساً تمام ايران با کاهش بارندگي روبهرو بوده است و نه فقط حوزه شمال غرب. از سوي ديگر، اگر بنابر آمار 5ساله باشد، بلااستثنا تمام نقاط جهان در اين 5سال دچار تغيير اقليم شدهاند. چون قطعاً ميانگين بارش و دماي اين 5سال هر جا در جهان با 5سال قبل از آن , و همچنين به طور کلي با ميانگين 100ساله تفاوت دارد، قدري بيشتر يا کمتر. اما اينها نوسان معمول اقليمي است و نه تغيير اقليم. در 40هزار سال گذشته درياچه اروميه خشکساليهاي خيلي وخيمتر و ترساليهاي خيلي پربارشتر را از سر گذرانده است، اما وضعيت کنوني آن در همه 40هزار سال گذشته بيسابقه است. پس، تأکيد بر تغيير اقليم (که بسيار از نظر اقليمي بحث بيپايه و غلطي است) فقط براي فرار از مسئوليتها انجام ميشود.
نکته نگرانکننده در اينباره، سطح دانش وزارت نيرو درباره موضوعي مثل اقليم است. آيا اين وزارتخانه واقعا گمان ميکند با آمار 5ساله ميتوان مدعي تغيير اقليم بود؟ با همين سطح دانش کارشناسي اين همه سد را ساخته و اين همه راه بر رودخانهها بستهاند؟
3- يک نکته جالب تصور استاندار آذربايجان غربي درباره دليل تغيير شرايط اقليمي است. او ميگويد دامها اضافه بر ظرفيت مراتع هستند و نابودي پوشش گياهي باعث کاهش رطوبت و در نتيجه کاهش بارندگي منطقه شده است. نکته اين است که تقريبا منشأ حتي يک قطره از باراني که در ايران ميبارد، خود سرزمين ما نيست. آبي که در ايران بخار ميشود، احتمالاً هزاران کيلومتر دورتر بر فراز هيماليا تراکم يافته و ميبارد. آنچه استاندار ميگويد، آيا بيانگر سطح گزارشهاي کارشناسي است که در اختيار او قرار گرفتهاند تا ماجرا را مديريت کند؟
4- معاون وزير نيرو مشتاقانه از آمادگي اين وزارتخانه براي انتقال آب بين حوضهاي گفت. جايي ديگر را بدبخت کنند تا شايد زخم اروميه کمي التيام پيدا کند. به نظر ميرسد اين وزارتخانه فقط توسط گروهي از مهندسان سيويل کاسبکار اداره ميشود. شايد لازم باشد چندنفري کارشناس محيطزيست چشم و دلسير هم استخدام وزارت نيرو شوند.
5- نماينده اروميه علناً ميگويد که از جاي ديگر آب بياوريد و کاري به کار سدها و کشتزارهاي آذربايجان غربي نداشته باشيد. خيلي هم بر اين تصور پاميفشارد. اگر او را نماينده افکار عمومي منطقه و اذهان مردم محلي بدانيم، بايد بگوييم نجات اروميه تقريباً ناممکن است!
6- نماينده سازمان حفاظت محيطزيست در دفاع از سازمان متبوعش ميگويد که 10سال پيش ما نامه دادهايم و خطر در پيشرو را گوشزد کردهايم. بله، زحمت کشيده و 10 سال پيش يک نامه داده بودند (همان زمان هم روزنامهها پر بود از اخبار و گزارشهايي مبني بر آغاز روند عقبنشيني درياچه اروميه) اما بعد چه کار کرده بوديد؟ با وجدان راحت رفته بوديد پي کارتان؟
7- جالب است که همه از ساخت بدون ضابطه 70 سد و حفر غيرمجاز 30 هزار چاه سخن ميگويند و هيچکس نميگويد که اين سدها قارچ خودرو نيستند که يک شبه و خودبهخود سبز شده باشند و چاه عميق هم توالت انفرادي نيست که بشود يواشکي گوشه حياط آن را ساخت.
وزارت نيرو چرا بدون ارزيابي فني و دقيق اين سدها را ميساخته، محيطزيست چرا به ساخت اين سدها مجوز ميداده و اگر بدون مجوز او ميساختهاند چرا مانعشان نميشده و چه کسي بايد جلوي حفر چاههاي غيرمجاز را ميگرفته؟ چرا نگرفته؟ و چرا حالا رسماً قصورش را نميپذيرد؟
8- متأسفانه هيچکدام از طرفهاي مناظره حتي يک بار به دليل اصلي خشکشدن درياچه، يعني رويکرد به کشاورزي ناپايدار به طور اعم و تغيير الگوي کشت از انگور به سيب، به طور اخص، اشاره نميکند.
9- درباره نقش ميانگذر خيلي گذرا صحبت شد، در حالي که قطعاً ميانگذر (با توجه به تأثير آن در تالابيشدن درياچه و افزايش تبخير) حدود 20 درصد در کاهش سطح آب مؤثر بوده است.
10- متأسفانه مناظره با جمعبنديهاي پادرهواي غلطي به اتمام رسيد، اينکه همه مشکل زير سر راندمان پايين مصرف آب در حوزه پيراموني درياچه است و با چه بهبود اين مؤلفه مشکل درياچه تقريباً حل خواهد شد. تقليل ماجرا به چنين موضوع تکنيکي کاملاً در دسترس و اميدبخشي، شايد ناشي از مهارت مديران دولتي در تقليل ماجراهاي بحراني و حاد به نکات بديهي و پيشپا افتاده است. دامي که متأسفانه نماينده افکار عمومي هم در آن گرفتار شد و اجازه داد مناظره با اين خوشبيني به اتمام برسد که با افزايش راندمان مصرف آب (که ادعا شد کار کمهزينه و راحتي است و وزارت نيرو هم طرحش را آماده کرده) دوباره درياچه اروميه به پهنابي خروشان و پرآب تبديل ميشود. سرانجام بحث: برخلاف تصور مديران دولتي حاضر در مناظره، احياي درياچه اروميه کار بسيار دشوار و پرهزينهاي است. دستکم نيمي از سدهاي موجود بايد برچيده شوند، اين يعني خارجشدن هزاران هکتار از اراضي منطقه از سطح زيرکشت و تعطيلي دهها هزار فرصت شغلي. دستکم 20هزار حلقه چاه بايد کور شوند. هر چاه منبع معيشت يک يا چند خانواده است. اين هم يعني دستکم 100هزار دهان باز که گرسنه ميمانند و دولت بايد سيرشان کند. الگوي کشت بايد از سيب و ديگر محصولات پرمصرف به محصولات خشکيپسند تغيير کند. اين يعني دگرگوني کامل اقتصاد محلي منطقه. ميانگذر بايد به طور کامل برچيده شود. اين يعني يا ميلياردها دلار هزينه براي احداث ميانگذري منطبق با اقتضائات اکولوژيکي درياچه و يا مجابشدن مردم محلي براي تردد خيلي طولانيتر.
اجراي اين طرحها يعني برقراري يک دوره رياضت اقتصادي در منطقه؛ يعني تخصيص حجم عظيمي از منابع ملي براي کاهش اثرات اين رياضت بر مردم محلي. يعني آمادگي دولت براي تعامل با صدها هزار مردم معترض محلي. متأسفانه در مناظره شفاف و صريح به اين موارد اشاره نشد و فرصت مناظره از دست رفت؛ اميدواريم خود درياچه از دست نرود.
1- نظرسنجي پيامکي برنامه، خود بيانگر نگاه غلط و غيرکارشناسي طراحان مناظره نسبت به موضوع بود. از مردم خواسته بودند بگويند براي نجات درياچه اروميه موافق کاهش ميزان آب تخصيصي به بخش کشاورزي هستند يا نه؟ انتظار داريد يک معلم در اراک يا يک کارمند ثبت احوال در اصفهان به اين سوال چه جوابي بدهند؟ طبيعي است که بگويند آري! همچنان که نتيجه نظرسنجي هم همين بود. نکته اين است که آيا مردم محلي آمادگي مشارکت مسئولانه براي نجات درياچه و پرداخت هزينه در اين باره را دارند يا نه؟ آنها هستند که جوابشان به اين سوال مهم و اثرگذار است، نه کساني که در اين باره چندان ذينفع نيستند.
2- هر 6 فرد حاضر در مناظره تأکيد داشتند که تغيير اقليم يکي از دلايل خشکيدگي درياچه اروميه است. مهمترين غلط علمي مصطلح در مناظره نيز همين بود. کدام تغيير اقليم؟ بر مبناي کدام تغيير معنادار روندهاي اقليمي؟ جالب است که فقط معاون وزير نيرو در اين باره به يک آمار مشخص اشاره کرد؛ اينکه اين منطقه در 5سال اخير با کاهش بارش روبهرو بوده است. جالبتر اين است که خود او 30ثانيه قبل (بله، واقعا 30ثانيه قبل!) اشاره کرده بود که روند واپسنشيني درياچه از 15 سال پيش آغاز شده است. مضاف برآنکه در اين 5سال، اساساً تمام ايران با کاهش بارندگي روبهرو بوده است و نه فقط حوزه شمال غرب. از سوي ديگر، اگر بنابر آمار 5ساله باشد، بلااستثنا تمام نقاط جهان در اين 5سال دچار تغيير اقليم شدهاند. چون قطعاً ميانگين بارش و دماي اين 5سال هر جا در جهان با 5سال قبل از آن , و همچنين به طور کلي با ميانگين 100ساله تفاوت دارد، قدري بيشتر يا کمتر. اما اينها نوسان معمول اقليمي است و نه تغيير اقليم. در 40هزار سال گذشته درياچه اروميه خشکساليهاي خيلي وخيمتر و ترساليهاي خيلي پربارشتر را از سر گذرانده است، اما وضعيت کنوني آن در همه 40هزار سال گذشته بيسابقه است. پس، تأکيد بر تغيير اقليم (که بسيار از نظر اقليمي بحث بيپايه و غلطي است) فقط براي فرار از مسئوليتها انجام ميشود.
نکته نگرانکننده در اينباره، سطح دانش وزارت نيرو درباره موضوعي مثل اقليم است. آيا اين وزارتخانه واقعا گمان ميکند با آمار 5ساله ميتوان مدعي تغيير اقليم بود؟ با همين سطح دانش کارشناسي اين همه سد را ساخته و اين همه راه بر رودخانهها بستهاند؟
3- يک نکته جالب تصور استاندار آذربايجان غربي درباره دليل تغيير شرايط اقليمي است. او ميگويد دامها اضافه بر ظرفيت مراتع هستند و نابودي پوشش گياهي باعث کاهش رطوبت و در نتيجه کاهش بارندگي منطقه شده است. نکته اين است که تقريبا منشأ حتي يک قطره از باراني که در ايران ميبارد، خود سرزمين ما نيست. آبي که در ايران بخار ميشود، احتمالاً هزاران کيلومتر دورتر بر فراز هيماليا تراکم يافته و ميبارد. آنچه استاندار ميگويد، آيا بيانگر سطح گزارشهاي کارشناسي است که در اختيار او قرار گرفتهاند تا ماجرا را مديريت کند؟
4- معاون وزير نيرو مشتاقانه از آمادگي اين وزارتخانه براي انتقال آب بين حوضهاي گفت. جايي ديگر را بدبخت کنند تا شايد زخم اروميه کمي التيام پيدا کند. به نظر ميرسد اين وزارتخانه فقط توسط گروهي از مهندسان سيويل کاسبکار اداره ميشود. شايد لازم باشد چندنفري کارشناس محيطزيست چشم و دلسير هم استخدام وزارت نيرو شوند.
5- نماينده اروميه علناً ميگويد که از جاي ديگر آب بياوريد و کاري به کار سدها و کشتزارهاي آذربايجان غربي نداشته باشيد. خيلي هم بر اين تصور پاميفشارد. اگر او را نماينده افکار عمومي منطقه و اذهان مردم محلي بدانيم، بايد بگوييم نجات اروميه تقريباً ناممکن است!
6- نماينده سازمان حفاظت محيطزيست در دفاع از سازمان متبوعش ميگويد که 10سال پيش ما نامه دادهايم و خطر در پيشرو را گوشزد کردهايم. بله، زحمت کشيده و 10 سال پيش يک نامه داده بودند (همان زمان هم روزنامهها پر بود از اخبار و گزارشهايي مبني بر آغاز روند عقبنشيني درياچه اروميه) اما بعد چه کار کرده بوديد؟ با وجدان راحت رفته بوديد پي کارتان؟
7- جالب است که همه از ساخت بدون ضابطه 70 سد و حفر غيرمجاز 30 هزار چاه سخن ميگويند و هيچکس نميگويد که اين سدها قارچ خودرو نيستند که يک شبه و خودبهخود سبز شده باشند و چاه عميق هم توالت انفرادي نيست که بشود يواشکي گوشه حياط آن را ساخت.
وزارت نيرو چرا بدون ارزيابي فني و دقيق اين سدها را ميساخته، محيطزيست چرا به ساخت اين سدها مجوز ميداده و اگر بدون مجوز او ميساختهاند چرا مانعشان نميشده و چه کسي بايد جلوي حفر چاههاي غيرمجاز را ميگرفته؟ چرا نگرفته؟ و چرا حالا رسماً قصورش را نميپذيرد؟
8- متأسفانه هيچکدام از طرفهاي مناظره حتي يک بار به دليل اصلي خشکشدن درياچه، يعني رويکرد به کشاورزي ناپايدار به طور اعم و تغيير الگوي کشت از انگور به سيب، به طور اخص، اشاره نميکند.
9- درباره نقش ميانگذر خيلي گذرا صحبت شد، در حالي که قطعاً ميانگذر (با توجه به تأثير آن در تالابيشدن درياچه و افزايش تبخير) حدود 20 درصد در کاهش سطح آب مؤثر بوده است.
10- متأسفانه مناظره با جمعبنديهاي پادرهواي غلطي به اتمام رسيد، اينکه همه مشکل زير سر راندمان پايين مصرف آب در حوزه پيراموني درياچه است و با چه بهبود اين مؤلفه مشکل درياچه تقريباً حل خواهد شد. تقليل ماجرا به چنين موضوع تکنيکي کاملاً در دسترس و اميدبخشي، شايد ناشي از مهارت مديران دولتي در تقليل ماجراهاي بحراني و حاد به نکات بديهي و پيشپا افتاده است. دامي که متأسفانه نماينده افکار عمومي هم در آن گرفتار شد و اجازه داد مناظره با اين خوشبيني به اتمام برسد که با افزايش راندمان مصرف آب (که ادعا شد کار کمهزينه و راحتي است و وزارت نيرو هم طرحش را آماده کرده) دوباره درياچه اروميه به پهنابي خروشان و پرآب تبديل ميشود. سرانجام بحث: برخلاف تصور مديران دولتي حاضر در مناظره، احياي درياچه اروميه کار بسيار دشوار و پرهزينهاي است. دستکم نيمي از سدهاي موجود بايد برچيده شوند، اين يعني خارجشدن هزاران هکتار از اراضي منطقه از سطح زيرکشت و تعطيلي دهها هزار فرصت شغلي. دستکم 20هزار حلقه چاه بايد کور شوند. هر چاه منبع معيشت يک يا چند خانواده است. اين هم يعني دستکم 100هزار دهان باز که گرسنه ميمانند و دولت بايد سيرشان کند. الگوي کشت بايد از سيب و ديگر محصولات پرمصرف به محصولات خشکيپسند تغيير کند. اين يعني دگرگوني کامل اقتصاد محلي منطقه. ميانگذر بايد به طور کامل برچيده شود. اين يعني يا ميلياردها دلار هزينه براي احداث ميانگذري منطبق با اقتضائات اکولوژيکي درياچه و يا مجابشدن مردم محلي براي تردد خيلي طولانيتر.
اجراي اين طرحها يعني برقراري يک دوره رياضت اقتصادي در منطقه؛ يعني تخصيص حجم عظيمي از منابع ملي براي کاهش اثرات اين رياضت بر مردم محلي. يعني آمادگي دولت براي تعامل با صدها هزار مردم معترض محلي. متأسفانه در مناظره شفاف و صريح به اين موارد اشاره نشد و فرصت مناظره از دست رفت؛ اميدواريم خود درياچه از دست نرود.